عرض سلام و ادب خدمت شما لطف کنید معرفی کاملی از خودتون برای خوانندگان ما داشته باشید…
بسم الله الرحمن الرحیم، من سید سعید هاشمی در سال 53 در محلهی جویشور قم به دنیا آمدم. اصالتاً از فراهان اراک هستیم. پدرم برای تحصیلات حوزه به قم آمدند. از فراهان معمولاً هرکس به قم میَآمد با توجه به ترک زبانی محلهی نیروگاه (که عمدتاً ترکزبان هستند را انتخاب میکرد) ولی پدر ما با توجه به تنگدستی نتوانست منزلی بخرد و این بود که محله جویشور که محله پائین و تازه ساز بود را برای سکونت انتخاب کرد و این بود که ما با فرهنگ قم بیشتر آشنا شدیم. دورهی ابتدائی را در مدرسهی پارس که جزو مدارس خوب قم بود تحصیل کردم و دورهی راهنمائی مدرسه شهیداعلمی و دبیرستان هم مدرسه شهیدصدر و دانشگاه هم تا مقطع کارشناسی ارشد در رشته ادبیات فارسی ادامه دادم.
از چه زمانی وارد بازار کار و نویسندگی شدید؟
بازار کار اگر به معنای کلی باشه، از بچگی که با دستفروشی؛ فروختن فرفره، شانسی و… که در آن ایام خیلی در قم رواج داشت، به خصوص در محله جویشور که محلهی محرومی محسوب میشد و بچهها از این کارها میکردند. لکن این نوع کارها و کلاً کارهای یدی برایم سخت بود، علیرغم اینکه برادران من کارهای یدی و ساختمانی میکردند ولی برای من سخت بود، اما سعی میکردم از طرق مختلف کسب درآمد داشته باشم؛ کتاب خرید و فروش میکردم، مجله خرید و فروش میکردم و… اما نهایتاً به عنوان کار رسمی که فعالیتی داشته باشم، همین کار فرهنگی بود؛ یعنی از سال 1370 و من اولین کارم که در مقطع دوم دبیرستان (نظام قدیم) بودم به مجلهای دادم که چاپ کردند و بابت آن پانصد تومان (5000ریال) حقالتألیف به من دادند و کار اصلی درآمدی من از همانجا شروع شد. آن کار یک شعر کودک بود که به مجلهی سلام بچهها دادم و از آن مبلغی که دادند، 25 تومانش بابت مالیات رفت و 475 تومان دریافتی من بود.
بیشتر در چه حوزهای قلم میزنید؟
اول که شروع کردم با کار شعر بود، بعد چون روحیه طنز داشتم و به کتاب طنز علاقه داشتم وارد حوزه طنز شدم و الان بیشتر کار طنز انجام میدهم. البته کار طنز هم برای کودک و نوجوان انجام میدهم، البته گاهی کار بزرگسال هم به ذهنم خطور کرده و نوشتهام، همانطور که چند تائی انجام دادهام و کارها برای ناشران و مجلات مختلف و صدا وسیما بودهاست، اما عمده کارها طنز است.
کتاب هم در حوزه طنز تألیف داشتهاید؟
بله، فکر میکنم حدود 10 کتاب طنز دارم که چهار الی پنج تا از آنها برای کودک است و الباقی بزرگسال، ولی خب کتاب شعرهایی که دارم بیشتر هستند، فکر کنم حدود 14 تا 15 جلد کتاب شعر باشد. در کل از سال 70 به بعد کارم طوری بود که میتوانستم از آن درآمد داشته باشم و تا قبل آن کار میکردم اما برای خودم.
علت اینکه کار برای کودک و توجوان را انتخاب کردید چه بود؟
انتخاب من نبود، خود به خود پیش آمد، شاید دلیل اصلی این بود که من مجله کیهان بچهها و سروش نوجوان خیلی میخواندم، به کتاب کودک خیلی علاقمند بودم و اینها همه باعث شد که روحیه من با فضای کودک و نوجوان خو بگیرد. شاید اگر مجلهی کیهان بچهها نمیخواندم، نویسنده بزرگسال میشدم، اما در هر حال نویسنده میشدم، چون یک قریحهی خدادادی هست.
اساتید یا مشوقهای شما در این مسیر چه کسانی بودند؟
اینکه به صورت شخصی مرا مورد تشویق قرار دهند، تا دورهای که وارد مجلهی سلام بچهها بشوم نداشتم؛ پدر و مادرم که فوقالعاده مخالف بودند با این کار من، چرا که اصلاً درسخوان نبودم. یاد میآد یک سالی که مردود شده بودم پدرم به مدرسه آمد؛ چراکه مرا ثبتنام نمیکردند. حال چون ایشان (پدرم) روحانی بودند احترام میکردند. صحبتی که ایشان به مدیر مدرسه گفتند این بود که: آقای اخوان، متأسفانه این سعید ما خیلی به دنبال کتاب داستان و این چیزهاست. آقای مدیر گفته بود: چه کار بدی؛ بیشترین ضربه را کتاب داستان به بچهها میزنه… . و من در آن دوره هیچ مشوقی نداشتم. ولی یک نفر بود آن اوائل که در کتابخواندن کمک کرد. آقای اشتری نامی بودن، دبیر ادبیات ما بود در دوره راهنمائی. سال اولی که من رفتم به مدرسه راهنمائی، قشنگ یادم هست که عصر پنجشنبهی غمانگیزی بود، و غمانگیزی آن بدین جهت بود که منزل ما در محله جویشور قم بود و مدرسهی ما در محلهی زنبیلآباد (قم) بود و مسافتی بود نسبتاً طولانی که خیلی برایم آزاردهنده بود. آن غروب پنجشبهی پائیزی که من در بین بچههای آن مدرسه کسی را هم نمیشناختم؛ چون هممحلهای نبودیم، به من صندلی هم نداده بودند؛ چون در بین آنها تازه وارد محسوب میشدم همهی صندلیهارو تصاحب کرده بودند و من تک و تنها در انتهای کلاس روی زمین نشسته بودم و در حال و هوای خودم غصه میخوردم. در همین حال آقای اشتری وارد کلاس شد و کتابی از کیفش درآورد و گفت: بچهها، میخواهم یک داستان برای شما بخوانم. شروع کرد یکی از داستانهای کتاب قصههای مجید را به خواندن و خودش متناسب با داستان نقش بازی میکرد. آن قدر این کار را خندهدار کارش را انجام میداد که تمام غم و غصههای من برطرف شد و من اولین بار قصههای مجید را آنجا آشنا شدم و بعد در مجلهی کیهان بچهها که چاپ میشد با خودم به مدرسه میبردم و از آقای اشتری میخواستم برای ما بخوانند؛ چرا که با آن اجرای جذاب و با لحن خاص، خیلی شیرین بود. آن اتفاق خیلی برای من تأثیرگذار بود. گذشت تا اینکه با آقای عبداله حسنزاده سردبیر سلام بچهها آشنا شدم و همیشه از کارهای من تعریف میکردند و از من میخواستند تا کارهای جدید ارائه دهم تا چاپ کنند و به واسطهی همین حقالزحمهای هم میدادند که درآمد خوبی برای من بود و مشکلات مالی مرا حل میکرد.
برای پیشرفت و تبحر در کار دوره یا کلاسی هم شرکت کردید؟
هیچ، طوریکه من اصلاً نمیدانستم کلاسی هم هست و میتوان برای داستان نویسی هم کلاس رفت، ضمن اینکه در آن دوره در قم کلاسی هم نبود، تنها جلسهی ادبی، شب شعری بود که در حوزه هنری برگزار میشد و برای بزرگسال بود (در دههی 70) و من هر دو سه ماه یک بار شرکت میکردم و جلسهی خوبی هم بود، اما کلاس دیگری نبود و نه تنها کلاس نرفتم، بلکه با کلاس هم مخالفم و فکر میکنم کسی که کلاس میرود، به خصوص بچههای ابتدائی و این نمیشود. کلاس زمانی خوب است که فردی تمام اصول داستاننویسی و نویسندگی را میشناسد و کتابهای زیاد مطالعه کرده، بعد کلاسی هم میرود تا داشتههای فکریاش نظم پیدا کند. حتی گاهی از خودم برای برگزاری کلاس دعوتی به عمل میآید، روی مباحث تئوری مانور و تمرکز ندارم، چراکه فائدهای برای آن نمیبینم.
از نگاه شما بیشترین نیاز کودک در عرصهی فرهنگی تربیتی چیست؟
این سؤال شما مرا غافلگیر کرد، اما به نظرم آنچه کودک باید برای او در نظر گرفته شود؛ موضوع اخلاق و بزرگمنشی هست و من فکر میکنم در بین بچههای ایرانی خیلی کم رنگ است. بزرگمنشی از هر لحاظ؛ چه اهل گذشت بودن، کریم بودن و… اما به جای این زورگوئی و اصرار بر حق بودن و این خصلتها از قدیم بین بچههای ایرانی رواج داشته است. به هر حال به نظرم پرداختن به اخلاق و بزرگمنشی ضرورت دارد.
آیا خود شما در آثارتان به این نکته که اشاره کردید متوچه بودید؟
نه! یعنی در کار نویسندگی نمیشود اینچنین توجه کرد، مگر آنکه سفارش کاری به ما بدهند و بگویند: درباره گذشت یک رمان یا داستان برای ما بنویسید. داستان اینگونه است که بصورت دفعی در ذهن خطور میکند و من مینویسم. ممکن است در خلال داستانی که آماده میشود مثلاً موضوع گذشت هم مطرح شده باشد، اما اینکه صرفاً قرار باشد به موضوع گذشت بپردازم، نه اینطور نبوده.
در حوزه کار دینی برای کودک و نوجوان، کار کدام نویسنده را میشناسید که برای شما جذاب بوده؟
آن طور بگوییم خیلی جذب کرده باشد، کاری نبوده و خیلی این گونه کارها سفارشی هست. البته کتابی بود که آقای مهدی حجوانی
در حوزه کار دینی برای کودک و نوجوان، کار کدام نویسنده را میشناسید که برای شما جذاب بوده؟
آن طور بگوییم خیلی جذب کرده باشد، کاری نبوده و خیلی این گونه کارها سفارشی هست. البته کتابی بود که آقای مهدی حجوانی، کتابی سابق نوشته بودند به نام یک آسمان خبر، که خوب بود. حال اگر بخواهم اسمی ببرم خانم فریبا کلهر کارهای مذهبی که نوشتهاند بد نیست. رمانی دربارهی نماز دارند که خیلی خوب نوشته، یکی دو رمان درباره دفاع مقدس دارند که خوب نوشته، باز رمانی درباره حضرت علی (ع) هست که خوب کار کردهاند.
شما در بین کارهای دینی که ملاحظه کردهاید از چه ضعف جدی برخوردار بودهاند؟
این که از کاری به عنوان کار خوب و برتر نام نبردم (در سؤال قبل)، به این دلیل هست که خیلی کارشان سفارشی شده و کار دلی و عاشقانه نیست، البته ممکن است که کاری دلی هم نوشته باشند که من ندیدم. مثلاً در رژیم گذشته چرا کارهای محمود حکیمی و یا کتاب داستان راستان شهید مطهری خیلی اوج گرفت؟ به این خاطر بود که ایشان با سفارش کسی این کارها را ننوشته بودند و خودشان از روی علاقه اقدام به نوشتن کرده بودند. کارهای سفارشی از اثر را از بکر بودن جدا میکند. عمیقترین کار مذهبی که من تاکنون دیدهام، اثری از آقای محمدرضا سرشار بوده درباره زندگی حضرت رسول (ص) و چند جلد است. بهترین کاری که من دیدهام و خواندم، کار ایشان بود.
شما به این نکته توجه دارید که کارهایتان دلی باشد؟
بله، مثلاً کاری دارم به نام زیبای رانده شده، درباره حضرت موسی مبرقع فرزند امام کاظم (ع) (که در محلهی چهل اختران قم مرقدشان هست) از جایی به من سفارش نشده بود. خودم مشغول مطالعه زندگی این امامزاده بودم و زیارت مرقد ایشان هم زیاد میرفتم و از آنجا که خیلی به ایشان علاقمند شده بودم و احساس میکردم بودن مرقد ایشان در قم غنیمتی هست. در طی مطالعهی زندگینامه ایشان متوجه شدم که خیلی دراماتیک هست و نوسانات در زندگی این بزرگوار زیاد بوده. دیدم برای فضای کار رمانی خیلی خوب هست و طی پنج ماه بعد از ساعت کاریام در دفتر نشریه میماندم و مشغول به این کار بودم تا به پایان رسید. پس از اتمام یکی از ناشرین (انتشارات کتابستان معرفت) اتفاقی این کار را دید و پسندید و اقدام به چاپ اثر کرد و کار خوبی از کار درآمد. البته کار سفارشی هم داشتم که به چاپهای زیاد منجر شده؛ مثل گریههای و یاکریمها که درباره زندگی علمای شیعه هست. حتی بعد از مدتی انتشاراتی دیگر پیش من آمد و درخواست کرد تا اثر را آنها هم چاپ کنند و من با انجام تغییراتی در اختیارشان قرار دادم.
ضعف و کاستیهایی که در کار کتاب کودک هست از نگاه شما چیست؟
کسانیکه کار دینی میکنند، بعضی از ایشان اطلاع کاملی از کار دینی ندارند و این خیلی ضربه میزند؛ مثلاً از حضرت علی مینویسند، اما شناختی از زندگی ائمه ندارند. دیگر اینکه خیلی از کارهای دینی مغفول مانده و یکسری از کارها مرتب تکرار میشود. مثلاً درباره زندگی معصومین (ع) مرتب نوشته میشود ولی ما دربارهی ماه رمضان هیچ کار فاخر و شاخصی نداریم که این ماه را خوب به ما معرفی کرده باشد ویا رمان خیلی خوب، یا در مورد قرآن و یا رمانی که درباره قرآن. البته منظورم خود قرآن هست و نه داستانهای قرآن نوشته. یا شخصیتهای بزرگ اسلامی مثل حجر بن عدی، شیخ بهائی که درباره این بزرگان رمانی نداریم. بعضی از کارها خیلی تکرار شده و بعضی کارها اصلاً دیده نشده. عدهای هم هستند که اطلاعات دینی هم دارند، اما اطلاعات ادبی ندارند؛ یعنی اول راه هستند و مبتدی و چون میبینند جایی مثلاً پول خوبی بابت کار دینی میدهند و اینها چون اطلاعات دارند، مشغول به نوشتن میشوند، اما کارشان به لحاظ ادبی ارزشی ندارد.
چه موضوعاتی هست که در حوزه دینی کودک به آن پرداخته نشده است؟
خیلی هستند، مثلاً در مورد سرنوشت جنگهای شیعی بعد از واقعهی عاشورا، شهدای فخ، شهدای جنگهای زمان مختار. علمای اسلامی که دربارهی بعضی از ایشان خیلی کتاب نوشته شده و برخی دیگر از علما هستند که کاری درباهی ایشان نشده؛ مثل مرحوم میرداماد را بچهها اصلاً شناختی از او ندارند، علامه مجلسی را بچهها نمیشناسند. کتابهایی داریم که دربارهی آنها رمانی نوشته نشده؛ مثل بحارالانوار، نهجالبلاغه، صحیفه سجادیه و… . بچهها این کتابهای را نمیشناسند، درحالیکه جای کار زیادی دارند.
وضعیت شعر دینی و آئینی کودک را چطور ارزیابی میکنید؟
خیلی خراب است؛ چون بزرگانی ما داشتیم مثل مرحوم قیصر امینپور که نیستند و بزرگانی همچون مصطفی رحماندوست، جعفر ابرهیمی و افسانه شعبان نژاد کار نمیکنند و کار افتاده دست عدهای جوان که عقبهی شعر را شناختی ندارند و خودشان هم عقبهی ادبیاتی ندارند و شعر ما بیشتر توصیفی شدهاست و روایتی نیست و شناسنامه ندارد. حال شعر دینی که خیلی بدتر؛ افرادی که هم اطلاعات دینی و ادبی خوب و قوی ندارند و شعر دینی هم میگوید. گاهی به مناسبتهایی از شاعران درخواست شعر دینی میکنیم، فقط توصیفاتی هست که مثلاً علی(ع) این بود یا آن بود، تعریف خاصی از علی(ع) ندارند. حال یک وقت قیصر امینپور شعر دربارهی خدا میگوید؛ پیش از اینها فکر میکردم خدا / خانهای دارد کنار ابرها / مثل قصر پادشاه قصهها / خشتی از الماس و خشتی از طلا / پایههای برجش از عاج و بلور / بر سر تختی نشسته باغرور. خیلی کار نو و درخور توجهی هست، ولی افراد دیگری شروع میکنند فقط به توصیف و نمیتوانند خدا را با شعرهایی که دربارهی خدا میگویند معرفی کنند. این کمبود اطلاعات دینی و ادبی از معضلات امروز شعر دینی ما محسوب میشود. البته نه فقط درمورد شعر دینی بلکه در دیگر حوزهها هم این مشکل هست و شعر درحال خروج از دست علمای شعر است.
علیرغم پایین بودن آمار مطالعه در کشور ما، آیا فکر میکنید فضای مجازی هم در این امر مؤثر بوده است؟
فضای مجازی صددرصد دخالت دارد اما نمیتواند مطالعه را منکوب و از دور خارج کند. همهی کتابها اینگونه نیست که بتوان در فضای مجازی مطالعه کرد. مثلا شاهنامهی جلال خالقی مطلق را برای مطالعه حتماً باید به کتابش رجوع کنید. من مشکل را در دیده نشدن میدانم و آن هم به مسئلهی توزیع برمیگردد، طوری که دو سه سالی هست به این نتیجه رسیدم که توزیع ما اصلاً علمی نیست. گاهی میبینید یک ناشر شهرستانی مثل انتشارات جمکران با داشتن موقعیت فروش خوب کتابهایش در مدت کوتاهی به چاپ بیستم هم میرسد ولی یک ناشر قوی مثل انتشارات مدرسه وقتی کتاب چاپ میکند با تیراژی پائین تولید میکند. نتیجه اینکه به نظر من گاهی کتابی خوب به دلیل دیده نشدن خیلی چاپ نمیشود و کتابی که خیلی خوب و قوی نیست اما خوب توزیع شده به چاپهای مکرر میرسد، طوری که نود درصد مسئله مطالعه به توزیع برمیگردد.
کاستیهای آموزشی در زمینه نویسندگی را چطور میبینید؟
مراجعهی به کتابهای آموزش و رشددهنده ضروری هست و از زمان سابق هم بوده، مثل جمال میرصادقی که کتاب آموزش داستاننویسی دارد و نویسندگان دیگر هم بودهاند. کتابهای آموزش شعر هم از قرن چهارم بوده مثل عروضی سمرقندی کتاب چهار مقاله را در مورد آموزش شعر نوشته. اینها بوده همیشه و باید باشند.
تعامل ناشران به ویژه ناشران خصوصی با نویسندگان چطور هست؟
تعامل ناشران دولتی بسیار بد است؛ چه در قم و چه تهران و ناشران دولتی عمدتاً دچار ورشکستگی هستند، یکی به این دلیل است که کارمندان آنها در هر حالی حقوقشان را دریافت میکنند، حال کتاب چاپ شود یا نشود، توزیع شود یا نشود. ناشران خصوصی طی این 10 سال اخیر، بعضی از آنها خیلی خوب کار میکنند؛ یعنی هم کار را خیلی تمیز تولید میکنند و با نویسنده تعامل خوبی دارند و کتاب مرتب چاپ و دیده میشود. به عنوان نمونه نشر جمال که به صورت تخصصی در حوزه دینی کودک فعالیت دارد نشان داد علیرغم اینکه گفته میشود کار دینی زمین خورده و کسی سراغ کار دینی نمیرود. یا انتشاراتیهایی مثل کتابستان معرفت و یا جمکران هم همینطور.
انجمن ناشران کودک که به واقع یک مجموعهی مردمنهاد محسوب میشود، در پی خدمت و اعتلای نشر کودک و نوجوان میباشد. به نظر جنابعالی چنین مجموعهای چه کارهایی میتواند در رسیدن به اهداف خود انجام دهد؟
تشکیل چنین انجمنی کار بسیار خوبی بوده؛ هم از حیث رقابت بین خودشان و هم جذب نویسنده و حتی مخاطب. کارهایی که برای تشخیص آسیبشناسی انجام میدهند و برپایی همایشها و آمارهایی که میگیرند از جهت بررسی فروش کتابها، کلاسهایی که احیاناً برگزار کنند، همهی این کارها مواردی هستند که میتواند در امر احیای کتاب و بالابردن فروش کتاب مؤثر باشد.
جایگاه نظارتی اداره ارشاد بر کتاب کودک چگونه است؟
الان اداره ارشاد روی کار کودک خیلی سختگیری ندارد؛ چون کار کودک در ایران خیلی پاکیزه است. ما در کار کودک مشکل جنسی، اخلاقی و سیاسی نداریم. البته در دیگر جاهای دنیا هم همینطور است؛ یعنی آثار کودکی که از نویسندگان خارجی میخوانید، موردی پیدا نمیکنید و ترجمه هم که میشوند پاکیزه انجام میشود. آنها ایدهای دارند که بر مبنای آن ورود به حوزههای جنسی، سیاسی و امثال آن را برای بعد از سن 18 سالگی قلمداد میکنند. در ایران هم ناخواسته نویسندگان این را رعایت میکنند. اما در کل نیازمند قانون جامعی درخصوص ممیزی هستیم، این هم که بگوییم ممیزی نباشد نمیشود. گاهی کتابهایی منتشر میشود که از حیث دینی و اخلاقی هم بگذریم از حیث ادبی جذابیتی ندارد. کتابهای پزشکی و یا آموزش شعبدهبازی که ممکن است فرد به خودش صدمه بزند، اینها لازم است که نظارت شوند، اما نظارت قانونمند. عموماً کسانی هم که کار ممیزی را انجام میدهند، با شناختی که من دارم افرادی دلسوز هستند و مایلند کار خوب ارائه شود، اما قانون آن هم قانون به روز تهیه و تدوین شود. در واقع باید گفت جای قانونی جامع و قابل استناد در این بخش خالی هست. از طرفی بیشترین ضربه در سانسور کارها متوجه ناشر میشود که سرمایهگذاری کرده.
نظر شما درخصوص ترجمه آثار غربی که به نظر میرسد زیاد هم شده چیست؟
ترجمه آثار که نمیتوان گفت نباشد، خیلی اوقات آثار غربی به ویژه کار کودک از آثار ما بالاتر هست. اما عدهای فقط در ترجمه متمرکز شدهاند که لازم است اسلوب خاصی برای آثار ترجمه ایجاد شود تا هم کار خوب ترجمه شود و هم ترجمهی خوب بشود.
در حال حاضر مشغول به چه کاری هستید؟
سردبیر مجله سلام بچهها هستم و بررسی بعضی از تولیدات ناشران را از حیث ادبی ملاحظه میکنم. و دو تا کار هم داشتم که تحویل کتابستان معرفت دادهام که قرار است چاپ شود و مجموعه شعری هم تحویل کانون پرورش فکری کودکان نوجوانان تهران دادهام که قرار است چاپ شود.
در پایان نقطه نظر و یا مطلب جا افتادهای هست بفرمائید استفاده کنیم…
نه مورد خاصی نیست، ان شاالله موفق باشید