کاظم طلایی (ناشر و مدیر هنری)

بسم الله الرحمن الرحیم؛ کاظم طلایی هستم. یک زمانی معلم بودم، یک زمانی هم به عنوان مدیر هنری ناشر‌ها کار می‌کردم و مدتی طولانی، نظارت هنری مجلات رشد برعهده‌ام بود و تقریباً هفده – هجده سال هست که حوزه‌ی نشر هم خودم نشری را تأسیس کرده‌ام به عنوان نشر طلایی. عمده‌ی کارهای ما فرهنگنامه است.

کاظم طلایی (ناشر و مدیر هنری)

مطلبی که می‌خواستم با شما درمیان بگذارم این بود که ناشر باید تمام سعی خود را بکند که یک کتاب استاندارد و خوب در بیاورد. این وظیفه‌ی ناشر خوب است، مخاطب خود را بشناسد، موضوع مناسبی انتخاب بکند و در تمام مراحل پروسه‌ی تولید، تمام سعی و همّ و غمش را بگذارد که هیچی کم نداشته باشد. اما این یک طرف قضیه است. ما اگر بخواهیم در حوزه‌ی کتاب و کتابخوانی کار بکنیم؛ یک دوی ماراتون است. ما تا اینجایش را می‌توانیم بدویم. اما اون چیزی که حرف اصلی‌ام هست و می‌خواهم بگویم، این است که؛ مراکز فرهنگی، متولیان فرهنگی، اعم از وزرات‌خانه‌ها، نهاد‌ها و جاهای مختلف، بایستی این دوی ماراتون را دست به دست کنند. متأسفانه منقطع می‌شود. ما سعی می‌کنیم کتاب خوبی را چاپ بکنیم، اما اصل حرف این است که ما کتابخوان تربیت کنیم. کتابخوان تربیت کردن با فروش کتاب‌ زیاد یا بیلان این که ما کتاب‌های زیادی در طول سال چاپ می‌کنیم، در نمی‌آید. با خرید زیاد، با پول زیاد تزریق کردن در نمی‌آید. یا یک ایّامی را ما مشخص کنیم، مثلاً بگوییم؛ بیایید کتاب بخرید،

تخفیف می‌دهیم، یا اینکه به ناشر‌ها کمک کنیم، کاغذ بدهیم، از این‌ها کتاب‌خوان در نمی‌آید. کتابخوانی یک پروسه‌ی دیگر‌ی است که بایستی متولیان امر، اول خودشان به این مسئله ورود پیدا کنند.

چگونه می‌شود کتابخوان تولید کرد یا پرورش داد؟ یا بستری ایجاد کرد که انگیزه‌ی خوانش برای مخاطب ما بوجود بیاید؟ مهم نیست که کتاب من را می‌خرد، یا می‌رود از کتابخانه تهیه می‌کند، مهم این است که با لذّت کتاب را ورق می‌زند، اعتمادش به کتاب بیشتر بشود و در یک کلمه، خلاصه این است که ما در سال،  باید بگوییم که چقدر کتابخوان تربیت کرده‌ایم. کتابخوان به کسی می‌گویند که با انگیزه کتاب را ورق بزند از خواندن کتاب لذت ببرد، با تازه‌های نشر آشنا بشود، از بکارگیری کتاب، خوب مطلع باشد. هر کتاب یک معماری خاصّ خودش را دارد، مؤلفه‌های یک کتاب را بشناسد، و علاوه بر اینکه کتاب را خودش می‌خواند و لذّت می‌برد، به دیگران توصیه کند در ترویج کتابخوانی مشاورکت بکند و این پروسه‌ی اضافه کردن یا زیاد کردن یا در واقع یک جوری بسترش را آماده کردن، یک پروسه‌ای است که بایستی نهاد‌ها رویش کار بکنند و سیستمش هم واقعاً فرق می‌کند. که باید رویش صحبت کرد.

وقت مناسب برای کتابخوان شدن

ببینید، ما باید از کودکی شروع بکنیم، تا اینکه بتوانیم بچه‌ها را به کتاب علاقمند بکنیم. کتاب چیزی نیست که ما به شما بگوییم: چون کتاب خوانده‌اید، پس این جایزه را به شما می‌دهیم. در واقع اگه کار دیگری انجام می‌دهد می‌بایست بگوییم: جایزه‌ات این است که این کتاب را بهت می‌دهیم تا بخوانی و لذّت ببری. ما باید از سنین پایین و حتی قبل از مدرسه، کودکان را با کتاب آشنا بکنیم و کتاب را یک وسیله، یک چیزی که همیشه در کنار او هست و دست او را می‌گیرد. گاهی اوقات زمان خالی‌اش را پر می‌کند. گاهی اوقات از خواندنش لذت می‌برد، گاهی اوقات با خواندنش، چیزهایی را یاد می‌گیرد. گاهی اوقات در مراحل زندگی از آن استفاده می‌کند. این درک را باید به او منتقل بکنیم. بنابراین برای اینکه به این اتفاق برسیم؛ باید به یک جاهایی خوب تمرکز کنیم.

یکی از جاهای خیلی مهم این است که به آموزش پرورش توجه ویژه بکنیم. زنگ کتابخوانی و کتاب‌‌دارخوب تربیت بکنیم. یک کتابدار خوب در یک مدرسه، خیلی کار می‌تواند بکند، ولی متأسفانه شما می‌دانید که چند سال پیش این جایگاه رو حذف کردند. در صورتی که اگر یک کتابداری باشد که خودش عاشق کتابخوانی باشد، این کتاب‌خوانی را در سطح مدرسه، گسترش می‌دهد. این لذتی که خودش از کتاب خواندن  می‌کند. تازه‌های نشر را به معلم‌ها منتقل می‌کند، به اضافه‌ی این‌که معلم‌ها وقتی می‌خواهند یک درسی را بدهند؛ این کتابدار حرفه‌ای و علاقمند به کتاب، در راستای آن موضوعی که معلم می‌خواهد سرکلاس برود و درس بدهد، کتاب‌هایی را معرفی می‌کند که معلم سر کلاس، از بچه‌ها نخواهد که فقط روی این کتاب متمرکز بشوند، هر درسی که می‌دهد، در کنارش کتاب‌هایی را معرفی کند، و به بچه‌ها بگوید: اگر به این حوزه علاقمند هستید و می‌خواهید علمتان را گسترش و توسعه بدهید و اطلاعات بیشتری بگیرید، می‌توانید این کتاب‌ها را نگاه بکنید و گوشه‌هایی از آن کتاب را به بچه‌ها بگویید، ولی بقیه‌اش را به عهده‌ی بچه‌ها بگذارند که بروند خودشان تهیه کنند و یا از کتابخانه تهیه کنند.

در هر صورت این انگیزه به مطالعه، یکی از جاهای مهمش، مدارس است. البته جاهای دیگر هم است، مثل نهادکتابخانه‌ها، کتابخانه‌های عمومی که در سطح کشور هستند. چجوری است وقتی یک نفر می‌رود فروشگاه، دو سه نفر فروشنده دورش جمع می‌شوند و می‌گویند چه می‌خواهید، ما می‌توانیم به شما کمک کنیم، راجع به لباس‌ها کلی حرف می‌زنند تا مشتری را ترغیب کنند که یکی از لباس‌ها را تهیه کند. در واقع کتابدار همین نقش را دارد، این‌طور نیست که فقط بنشیند و اسم آن کتاب را یادداشت بکند. این سرویس شاید در کف این کار هست. باید با بچه‌ها آنقدر دم‌خور باشد، تازه‌های نشر را معرفی کند، دور مخاطبین مثل پروانه بچرخد، لذت مطالعه، کتاب‌های جدید را معرفی ‌کند ما هر چقدر که روی نرم افزار تولید کتابخوان وقت بگذاریم، انرژی بگذاریم، هزینه بگذاریم، جای دوری نمی‌رود.

آثار مثبت سخت‌گیری ناشر در تولید کتاب

این که در یک جامعه‌ای تصویرگرانی فعالیت می‌کنند، در واقع نوع فعّالیتشان، فراوانی فعالیت، کیفیت کارشان را ناشران می‌توانند ارتقاء بدهند و به همان طریق هم می‌توانند تنزّل بدهند. اگر ناشرها کار خوب تولید بکنند از حیث گرافیک خوب، جلد خوب، تصویرگری خوب، منطبق بودن بر محتوای کتاب؛ در این‌ها اگر ناشرها وسواس به خرج بدهند و کتاب خوبی تولید بکنند، قطعاً ما شاهد پیشرفت آن به آنِ تولید کیفی خواهیم بود.

هر جایی که ما در تولید کتاب، وقت و حوصله‌ی کمتری به خرج می‌دهیم، هزینه‌ی کمتری می‌گذاریم، از همان‌جا افت کیفیت شروع می‌شود. اگر ما یک کتاب تولید می‌کنیم، این فقط منتهی به کتاب ما نمی‌شود، منتهی به یک کتاب نمی‌شود، همه‌ی تصویرگران خوب، کارهای خوب را رصد می‌کنند. می‌بینند تازه‌های کتاب چه هست، دوست دارند کارشان را ارتقاء بدهند. بنابراین ما اگر کتاب خوب تولید می‌کنیم؛ در واقع به سطح کیفی کتاب‌ها، منجر خواهد شد که آن به آن پیشرفت بکند و سلیقه‌ی مخاطب ما بیشتر بشود، سلیقه‌ی تصویرگر ما را بالا می‌برد، توقع‌ تصویرگرها از خودشان را ارتقاء می‌دهد. وقتی می‌بینند تازه‌های نشر، بهتر دارد تولید می‌شود؛ سعی می‌کنند از این قافله عقب نماند. به همین خاطر عرضم این است که تمام ناشرها به این دقت داشته باشند که هر تولیدی که شما انجام می‌دهیم، در واقع یک جورایی سهیم می‌شویم به ارتقای کیفی تصویرگری و گرافیک کتاب. در این زمینه از هیچ‌ چیزی کوتاه نیایید.

متشکرم از شما

کاظم طلایی (ناشر و مدیر هنری)

ارج نهادن به کار تصویرگر حرفه‌ای

خوشبختانه در مملکت ما تصویرگرهای حرفه‌ای زیاد هستند. اما شرایط اقتصادی طوری شده که این هزینه‌هایی که ما داریم برای تصویرسازی پرداخت می‌کنیم، منطبق بر واقعیت‌های جامعه نیست. بنابراین خیلی از تصویرگرها، شاهد این هستیم که از تصویرگریِ کتاب فاصله می‌گیرند و می‌روند تابلوی نقاشی کار می‌کنند؛ چون می‌دانند اگر یک تابلو کار بکنند، هزینه‌اش برایشان بهتر است. یا کلاس‌های آموزشگاهی را راه می‌اندازند و از آن طریق امرار معاش می‌کنند.

بنابراین جامعه‌ی نشر خالی می‌شود از تصویرگرهای حرفه‌ای و توانا که سالها کار کرده‌اند و کارشان را به یک سطح قابل قبول جهانی رسانده‌اند، ولی کار نمی‌کنند؛ چون هزینه‌هایی که از طرف ناشرها پرداخت می‌شود، منطبق بر واقعیت ما نیست و این یک معضل است.

یا در زمینه‌ی کپی رایت، این مشکل را مرتفع کنید، یک جوری این کار را برسانیم به جامعه‌ی جهانی که بتوانیم از قِبَل درآمد، بخشی را به تصویرگرها تزریق کنیم که بتوانند با قوّت و قدرت کار خودشان را ادامه بدهند. اگر بخواهیم اینجوری کار بکنیم، در آینده متأسفانه تعداد تصویرگرهای حرفه‌ای که بتوانند کار خوب ارائه بدهند، روز به روز کم خواهیم داشت.

باید فکری برای این کار کرد، باید چاره‌ای اندیشید. خدای نکرده اینطور نباشد به تصویرگرهایی که در سطح جهانی کار می‌کنند و توانا هستند، می‌توانند کتاب‌های ما را ارتقاء بدهند و در سطح جهان مطرح بکنند، از این قافله خودشان را بکشند کنار و کارهای دیگر انجام بدهند. و من متأسفانه شاهد این هستم که تصویرگرها این کار را انجام می‌دهند و چاره‌ای هم ندارند.

ان‌شاءالله راهی برایش پیدا بکنیم. یکی از راه‌هایش این می‌تواند باشد که در زمینه‌ی کپی رایت، فعالیت بیشتری بکنیم و نهادهای فرهنگی، توجه ویژه‌تری نسبت به کارهای ترجمه، این کارها را ببینند. شما الآن می‌بینید که روز به روز کتاب‌هایی که از آن ور آب به راحتی می‌آورند و ترجمه می‌کنند، که هزینه‌ی تصویرسازی آنچنانی نخواهند بدهند؛ سریع در کمترین زمان، با کمترین مشکل به تولید می‌رسانند و به خاطر اینکه آن کتاب‌ها، بالاخره شناخته شده هستند، کیفیتشان خوب است، جایزه‌های جهانی را برده‌اند، اینجا هم مطرح می‌شود و در واقع این توازن دارد به هم می‌خورد. امیدوارم که مسئولان فرهنگی، چاره‌ای اساسی برای این مشکل بیندیشند؛ وگرنه چند سال دیگر، این شرایطی که ما الآن در آن هستیم، نخواهیم داشت.

keyboard_arrow_up