به نام خدا، معصومه سادات میرغنی هستم؛ نویسندهی کتاب کودک. میخواهم یک نکاتی را دربارهی ارزشگذاریهای برخی از ناشران و نویسندگان خدمتتان بیان بکنم.
از لحاظ ارتباط نویسنده و ناشر، میتوانیم ناشران را به سه دسته تقسیم بکنیم: اول؛ ناشرانی که خودشان یک سری گروه نویسنده دارند و جدا از گروه نویسندهی خودشان به هیچ عنوان اثری از بیرون نمیگیرند، حتّی برای خواندن، چه برسد برای بررسی و چاپ، اگر هم میگیرند آثار نویسندههای معروف است که فکر میکنم این خیلی آسیب میزند به نویسندههای جوان تازهکار؛ چون به هر حال آنها هم دارند قلم میزنند در این راه. فکر میکنم ایرادی ندارد که کارشان خوانده بشود و بررسی بشود و نقاط ضعف و قوّتش گفته بشود. دستهی دوم؛ ناشرانی هستند که خودشان گروه نویسنده دارند، اما جدا از گروه نویسندهای که دارند با آنها کار میکنند، آثار دیگر را هم میپذیرند. حتّی آثار نویسندههای تازهکار یا نوقلمها را میخوانند و بررسی میکنند و برایشان فرقی ندارد. دستهی سوم؛ کسانی هستند که هم کار نویسندگان معروف را کار میکنند و هم نویسندههای تازهکار را؛ یعنی برایشان فرقی نمیکند آن کاری که میرسد از کدام نویسنده هست؛ یعنی به نام نویسنده توجه نمیکنند و به نوع اثر توجه میکنند. من خودم شخصاً در کتابهایی که میخواندم، کتابهای خوبی خواندم که نویسندهاش هم آدم معروف کارکشتهای نبوده و نویسندهاش هم یک نویسندهی تازهکاری بوده ولی نوع قلمش، نوع نگاهش، زاویهی دیدش، اینها باعث شده که مثلاً کار خوبی خلق بشود و خیلی خوب است که به این جوانها عرصه داده بشود، کارهایشان دیده بشود و تعاملشان با ناشران خیلی بیشتر بشود تا اینکه با یک تلفن یا با یک سرزدن ناامید بشوند که ناشر بگوید نه ما فقط از گروه خودمان کار میگیریم، یا مثلاً از گروه نویسندههایی که سالهای سال است که کار کردهاند.
فکر میکنم در کنار اینها به جوانها عرصه داده بشود و جوانها دیده بشوند هم خوب است. چون واقعاً کارهایی را من دیدهام در بعضی از کارها دیدهام، کار نویسندهی خیلی معروفی بوده، ولی در عین حال متأسفانه کار متوسط رو به ضعیفی بوده اما کاری هم بوده که نویسندهی جوانی نوشته و کار قویای بوده. فکر میکنم، میشود اینها را با هم جمع کرد خیلی خوب است که هم نویسندههای تازه کار و هم نویسندههای پیشکسوت همه در کنار هم کار بکنند و ناشر هم پذیرای این کار باشد.
الویت در کار ترجمه
در مورد آثار ترجمهی کودک هست؛ فکر میکنم در این دو – سه سال اخیر ترجمهی کتاب کودک خیلی زیاد شده، بخصوص ترجمهی رمان کودک و میشود گفت؛ برای رمان کودک ایرانی خیلی کم داریم، شاید انگشتشمار داشته باشیم و حتی خود کتابهایی که ترجمه میشوند، برای کودکان موضوعاتی مشترک بین کودکانِ همهی جهان هست؛ یعنی فرقی نمیکند این کودک در ایران این را بخواند یا در کشور دیگر. به نظر من باید کارهایی ترجمه بشود که واقعاً آثار فاخری هستند و نویسندهی ایرانی یا این موضوع را کار نکرده یا کمتر به آن پرداخته شده، من خودم شخصاً وقتی میروم کتابخانه کارهایی را میبینم که ترجمه شده و واقعاً هم تعدادشان زیاد است. کارهایی که نویسندهی ایرانی همان موضوع را کار کرده، ولی خوب ناشر ترجیح داده این کار را از یک نویسندهی خارجی استفاده بکند. فکر میکنم مترجمان و ناشران اگر به این نکته هم دقت بکنند، یک مقدار روند ترجمهی کتاب کودک و تألیف کتاب کودک چه رمان و چه داستان کوتاه به رشد کافی برسد.