دکتر مسلم ناصری (نویسنده کتاب کودک و نوجوان)

معیار کتاب مناسب برای کودکان و نوجوانان

بسم الله الرحمن الرحیم، بنده مسلم ناصری، نویسنده‌ی کودک و نوجوان هستم؛ دوست داشتم تجربیات خودم را درباره‌ی انتخاب کتاب مناسب برای کودک و نوجوان، با شما در میان بگذارم. انتخاب کتاب مناسب دو شرط ویژه دارد؛ اول اینکه بتوانیم یک کتاب خوب و مناسب را در وقت مناسب به کودکان معرفی کنیم، نه اینکه فقط کتاب مناسب. باید وقت مناسب هم باشد. و اینکه انتخاب کتاب‌های مناسب، معیارهای ویژه‌ی خودش را دارد که ما می‌توانیم در چند دسته تقسیم‌بندی‌شان کنیم.

یکی از این بخش‌ها خیلی ابتدایی است که می‌توانیم ما با شناخت نویسنده‌های خوب کودک و نوجوان و دیدن ناشرها و مؤسسات معتبری که کتاب برای کودکان چاپ می‌کنند؛ بفهمیم که این کتاب، کتابِ مناسبی هست یا نیست. این خیلی ساده است. امّا قبل از آن باید نویسنده‌ی خوب را بشناسیم. چه از بین خانم‌ها و چه آقایان، ما نویسندگان خوبی در ایران داریم. چه از حیث مذهبی و چه غیر مذهبی.

مرحله‌ی بعدی که معیارهای انتخاب کتاب مناسب خیلی مهم هست؛ که یک مقدار تخصصی‌تر است. من می‌گویم: نیمه تخصصی یا میانی. در این مرحله ما علاوه بر اینکه باید نویسنده و ناشر را بشناسیم؛ یک مقدار هم خودمان باید دقت کنیم که در اینجا هم باز دو معیار مهمّ هست که باید مورد توجّه قرار بگیرد.

دکتر مسلم ناصری (نویسنده کتاب کودک و نوجوان)

یکی متن داستان؛ ما باید ببینیم این نوشته‌ای که ما داریم برای کودک و نوجوان ارائه می‌دهیم یا می‌خواهیم تهیه کنیم، آیا آن متن، متنِ داستانی هست؟ منظور از داستانی این که؛ جمله‌ها کوتاه باشد، تصویری باشد، نمایشی باشد و به قول معروف، واژگانی که در این جمله‌ها به کار برده می‌شود؛ داستانی و دارای بار عاطفی و احساسی باشد. اگر ما بتوانیم از متن خارج بشویم، در کتاب‌های کودک چیز دیگری که خیلی مورد توجه هست، و ما باید دقّت کنیم، تصویرگریِ کتاب کودک و نوجوان است.

در تصویرگریِ کتاب‌های کودک و نوجوان، ما چند نوع تصویرگری داریم. یک فرد عادی هم می‌تواند درک کند که چه تصویری زیباست و چه تصویری نازیبا است. تصویرهای زیبا یا نقاشی‌های زیبا، نقاشی‌هایی هستند که دارای اصالت باشند؛ با دقت این تصاویر کشیده شده باشند. تصویرگریِ زرد نباشد. منظورم از تصویرگری زرد؛ تصاویری است که ما در کارتن‌ها مشاهده می‌کنیم و بعضی از ناشرها برای اینکه هزینه‌ی تصویرگری ندهند؛ همان تصویر کارتن را کپی می‌گیرند و در کتاب چاپ می‌کنند. نکته‌ی مهم‌تر این است که؛ تصویر باید با فرهنگ ایرانی اسلامی تطابق داشته باشد، اگر تطابق نداشته باشد؛ در آینده شاید تأثیرات مخربی بر کودک و نوجوان داشته باشد. موفق باش

برداشتن گام صحیح در نویسندگی

به نام خدا؛ همه‌ی ما دوست داریم چیزی بنویسیم و به دیگران نشان بدهیم. نویسندگی دنیای پررمز و رازی است که همه دوست دارند آن رمز و رازها را با دیگران شریک بشوند. امّا گاهی بعضی عجله می‌کنند و بعضی تأخیر دارند. به دست آوردن آن گامِ میانی و درست، کجاست؟ چه تجربه‌ها و چه مهارت‌هایی باید کسب کنیم تا بتوانیم یک نوشته‌ی خوبی را به کودک و نوجوان، البته در غالب کتاب، ارائه بدهیم؟

دکتر مسلم ناصری (نویسنده کتاب کودک و نوجوان)

به نظر من اگر کسی علاقه به نوشتن دارد؛ قبل از هر چیزی (گام اول) باید تا می‌تواند کتاب بخواند. در مرحله‌ی بعد برای نوشتن؛ گام دوم؛ نوشتن خاطرات روزانه است. اگر کسی خاطرات روزانه‌اش را بنویسد، خود به خود به دقّتش افزوده می‌شود. می‌تواند با تأمّل بیشتری به اطرافش نگاه کند و این خاطرات نوشتن، البته دقایق و ویژگی‌هایی دارد، اگر فرصت باشد بعد خدمت شما خواهم گفت که چطور باید خاطره را درست بنویسیم. نوشتن کار دوست‌داشتنی‌ای است؛ امّا به شدّت سخت است. برای اینکه بتوانیم یک نوشته‌ی خوبی را در غالب کتاب ارائه بدهیم، چند راهکار به ذهن من می‌رسد؛

اوّل اینکه ما نباید عجله کنیم که فوراً پس از نوشتن کارمان، آن را با هزینه شخصی چاپ کنیم، چرا؟ چون باید برای مخاطبان ارزش قائل بشویم. کار خوب ارائه بدهیم. شاید بپرسید؛ پس چیکار باید بکنیم؟ اولین چیزی که مدّنظر هست، جدای از اینکه نویسندگان یا کارگاه‌های نویسندگی وجود داشته باشد؛ مجله‌های کودک و نشریات کودک و نوجوان هست. کسی که می‌خواهد نویسنده بشود، باید اوّلین گام‌ها را در آنجا بردارد. باید دو سال، سه سال نوشته‌هایش را بنویسد، به نشریات بسپارد در نشریات دبیر داستان و متخصصینی هستند که آن داستان‌ها را می‌خوانند و بررسی می‌کنند. و شما گام به گام، عیب‌های کارتان برطرف می‌شود.

وقتی شما دو – سه سال با نشریات همکاری کردید، در پایان می‌توانید بگویید من دارم وارد دنیای نویسندگی می‌شوم. چاپ کردن مطلب یا داستان در نشریه، چند حُسن دارد. اولاً به مرور زمان شما با نواقص و معایب کارتان آشنا می‌شوید. نکته‌ی دوم که مهمّ هم هست؛ مخاطب شما که کودک و نوجوان هست، در فرآیند دو – سه سال، با نام و قلم شما آشنا می‌شود. و آشنا شدن کودک و نوجوان با قلم شما، از طریق نشریات یا فضاهای مجازی، باعث می‌شود که شما بعد از اینکه کتابتان را به ناشری سپردید، اولاً، دیگر کمتر عیب و نقص داشته باشد. و دوم اینکه، مخاطب خاصّ خودتان را داشته باشید. حداقل بگویید چند هزار نفر من را می‌شناسند. با اسم و قلم من آشنا هستند و دغدغه‌ای برای فروش و یا برای داشتن مخاطب نداشته باشید. امیدوارم که با صبر و حوصله، با ارائه کارتان در نشریات، ان‌شاءالله شما هم نویسندگان خوبی برای کودکان و نوجوانان این مرز و بوم باشید. موفق باشید.

سختگیری در خلق داستان مذهبی

به نظر من؛ کتاب کودک و نوجوان، مذهبی و غیرمذهبی ندارد. داستان باید خوب نوشته بشود، باید رویش زحمت کشیده بشود و وقتی که مخاطب می‌خواند، لذت ببرد. به نظر من داستان جای پند و نصیحت نیست، اگر که همراه با داستان هست. امّا آنچه که داستان را داستان می‌کند؛ لذّت بردن و چشیدن مزه‌ی زندگی و کسب تجربه هست. وقتی شما یک داستان خوبی می‌خوانید، یک لحظه چشمانتان را می‌بندید، یک نفس عمیق می‌کشید و می‌گویید چقدر زیبا بود.

اگر داستان رئال باشد، یک حرفی است، اما اگر داستان تاریخی، مذهبی باشد، نکته‌ی دیگری است. به نظر من نویسنده‌های کودک و نوجوانی که در حیطه‌ی مذهبی کار می‌کنند، باید در نوشتن داستان‌های مذهبی بسیار سخت‌گیرتر باشند. چرا؟ چون داستان مذهبی چند حُسن و چند عیب دارد. عیب مهمش این است که شاید مخاطب داستان ما، داستان، حکایت یا آن نقل تاریخ مذهبی را بداند، پس رغبتی به خواندن نکند. نکته‌ی بعدی اینکه، فضای مذهبی‌ای که در مسجد، تلویزیون می‌شنود و این فضا شاید برایش اشباع شده باشد. اینجا وظیفه‌ی داستان مذهبی چیست؟ آیا داستان مذهبی ضعیف شده یا در غالب

دکتر مسلم ناصری (نویسنده کتاب کودک و نوجوان)

مذهبی، غیر مذهبی به مخاطب ارائه شده؟ همان‌طور که گفتم؛ به نظر من نوشتن کار مذهبی، کار بسیار سختی است. حتّی سخت‌تر از نوشتن کارهای فانتزی و داستان‌های رئال هست و مهم‌تر اینکه باید دغدغه برای نوشتن داستان‌های مذهبی داشته باشیم. کسی که داستان مذهبی را می‌نویسد؛ باید یک تجربه‌ی زندگیِ مذهبی داشته باشد. اگر تجربه‌ی زندگیِ مذهبی داشته باشد؛ می‌تواند یک کار خوب را ارائه بدهد. و ما در این چند دهه با کتاب‌های داستان‌ها و کتاب‌های مذهبی بسیار روبرو بودیم اوج و فرود زیادی دیده‌ایم. امّا در این تلأطم دریاهای متفاوت که پر از کتاب‌های مذهبی بوده؛ کارهای شاخص خودش را نشان داده و آهسته آهسته توانسته جایگاه و مخاطب خودش را پیدا کند.

به نظر من اکثر نویسنده‌های کودک و نوجوان شاید در یک دوره‌ای، کارهای بسیاری از نظر مذهبی ارائه داده‌اند. امّا بسیاری از این کتاب‌ها فراموش شده‌اند. خیلی از این کتاب‌ها هم ماندگار شدند و مخاطب خودشان را دارند و هر سال هم چاپ می‌شوند. باید دقّت کنیم کارهای مذهبی از سر دغدغه باشد. علاوه بر این‌که باید ساختار داستانیِ خوبی داشته باشد. باید از حیث محتوا هم به گونه‌ای برای مخاطب ارائه بشود که مخاطب را دل‌زده نکند، از مذهب گریزان نکند و این همان تخصّصی است که نباید هر نویسنده‌ای وارد این حیطه بشود. یک نویسنده شاید داستان رئال را خیلی خوب می‌نویسد، یک نویسنده‌ی دیگر داستان‌های مذهبی را خوب می‌نویسد. باید هر کسی در حیطه‌ی خودش تمام سعی و تلاش خودش را بکند تا یک کار خوب برای مخاطب ارائه بشود. چرا؟ به نظر من چون مخاطب ما، دنیای بسیار پاک و بی‌آلایش و دنیای جالبی دارد.

ما نباید این دنیای زیبا را با آثاری که ضعیف هستند یا شبه مذهبی هستند خرابش کنیم، یا کتاب‌هایی هستند که می‌خواهند افکار غیر مذهبی را در آثار مذهبی به مخاطب ارائه بدهند.

محدوده‌ی آثار مذهبی

 سخن از آثار مذهبی، آثار تاریخی و دینی هستند، و یا آثار آموزشی احکام، در جرگه‌ی مذهبی قرار می‌گیرند. آیا ساده‌نویسیِ حکایت تاریخی، خودش یک کار مذهبی است؟ بله. به نظر من همه‌ی اینها در یک نگاه کلان و یک تحلیل گفتمانی کلان، اینها همه آثار مذهبی هستند. گاهی اوقات که ما وارد یک فروشگاه یا یک کتاب‌فروشی یا به نمایشگاه کتاب وارد می‌شویم؛ بعضی از ناشرها می‌گویند: متخصص آثار مذهبی هستند، امّا وقتی که ما خواسته باشیم آثار مذهبی را یک مقدار دقیق‌تر نگاه کنیم؛ باید اینها را دسته‌بندی کنیم.

دکتر مسلم ناصری (نویسنده کتاب کودک و نوجوان)

گاهی اوقات ما آثار مذهبی‌ای داریم، که برخی افراد در احکام مذهبی، چه دختر و چه پسر، متبهر هستند و با خصوصیات کودک و نوجوان آشنا هستند. چه خوب است که اینها کارهای احکام و کارهای آموزشی مثل جشن تکلیف و چیزهایی از این موارد را ارائه بدهند. یعنی کسی که تخصص در این موارد دارد. من یک زمانی با یکی از نویسنده‌های خوب کتاب کودک و نوجوان، جناب آقای حیدری ابهری که صحبت می‌کردم؛ گفتم که کار شما بسیار کاری خوبی هست. قرار نیست که همه داستان‌نویس بشوند. یعنی بعضی‌ها باید مذهب و مسائل اجتماعی و تاریخیِ مذهبی و دینی را در غالب ساده بیان کنند. نمی‌خواهد مثل یک

داستان‌نویس بیایند آن را تحلیل و از نظر ذهنی یک پردازش جدید بکنند. یک بازآفرینی و بازنویسی جدید کنند. باید به زبان بسیار ساده بیان کنند. یک فردی هست که دوست دارد مسائل مذهبی را در باب شعر بگوید. اگر کسی که فقط دغدغه‌ی مذهب داشته باشد و آگاهی به صناعت شعر نداشته باشد، به حتم کار ضعیفی ارائه خواهد کرد. شاید بگوییم شعر با مذهب جور در نمی‌آید، شاید بگوییم، خواسته باشد مفاهیم مذهبی را در غالب نظم ارائه کند؛ چون شعر خیال‌پردازی دارد.

به نظر من تمام این حیطه‌ها باید کار بشود، اما اینکه این حیطه‌ها کار بشود و فردی که تخصص نداشته باشد، وارد بشود، کاری است که ضرر خواهد رساند و ممکن است یک خانواده کتاب را بگیرد، برود برای کودکش بخواند، در نگاه اول حسّ کند که این کتاب چیزی نسبت به ذهنیت خودش و خانواده‌اش افزوده نکرده، در نگاه کلان‌تر و بزرگ‌تر این است که کودک و نوجوانی که دنیای ساده و بی‌آلایشی دارد، در حین بزرگ شدن، زمانی که این آثار را می‌خواند در ته مانده‌ی ذهنش آهسته آهسته بفهمد، این مفاهیمی که در کودکی و نوجوانی ارائه شده، این مفاهیم، مفاهیم درستی نبوده، که به نظر من وقتی کار غیرتخصصی باشد، بزرگترین ضربه‌ای است که به کودک و نوجوان در نگاه اوّل و ضربه‌ی بزرگتر در مراحل بعد، که از حیث اجتماعی و تاریخی از یک جامعه زده خواهد شد؛ چون این کودکانی که امروز کتاب‌های مذهبی را می‌خوانند، فردا پدران و مادران و اساتید دانشگاه و پزشکانی خواهند بود، که به داشته‌های کودکی‌شان فکر خواهند کرد. چرا؟ چون هر چیزی را که ما در کودکی می‌خوانیم، این نیست که فراموش بشود. مثل یک هسته‌ای است که کاشته می‌شود و در طول زندگی بارور می‌شود و سرانجام آیا این میوه تلخ است یا شیرین است.

امیدوارم میوه‌ای که نویسندگان مذهبی ارائه می‌دهند؛ شیرین باشد. موفق باشید.

چگونه یک اثر، قابلیت ترجمه پیدا می‌کند؟

 آثاری که چاپ می‌شود چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد تا آثار ما ترجمه بشود و بر دل خواننده‌های غیر ایرانی یا غیر مسلمان هم بنشیند؟ آیا آثار کودک و نوجوان ما به مرحله‌ای رسیده است که شایستگیِ ترجمه به زبان‌های دیگر را هم داشته باشد یا خیر؟

مهم‌تر از این دغدغه‌هایی که نویسنده‌ها برای نوشتنشان دارند چه باید باشد؟ زیرا هر نویسنده‌ای دوست دارد که نوشته‌هایش طیف خواننده‌های نوشته‌اش، گوناگون باشد. اولین چیزی که یک اثر را جهانی می‌کند و مخاطب عام پیدا می‌کند، جدای از سوگیری‌هایی که داریم، چه ملی و چه مذهبی؛ باید یک اثر انسانی باشد. اگر یک اثر مفاهیم درست انسانی را منتقل کند؛ آن می‌تواند مخاطب جهانی داشته باشد. مخاطب جهانی پیدا کردن، علاوه بر این که می‌تواند برای یک نویسنده برند باشد، می‌تواند فرهنگِ یک کشور را هم ارتقاء بدهد. دیگران ارزش‌های یک فرهنگ دیگر را هم بشناسند.

دکتر مسلم ناصری (نویسنده کتاب کودک و نوجوان)

به نظر من ما آنقدر چیزهای خوب در فرهنگ ایرانی اسلامی داریم که دارای ارزش‌های انسانی هست و مخاطب‌های زیادی دنبال آن هستند، چه از بُن‌مایه‌های اندیشه‌ای و فکری که در افسانه‌های ما هست، چه در مفاهیم ارزشی دینی که از حیث مذهب داریم، همه‌ی اینها قابل ارائه است. باید به طور تخصصی بیاییم جدا کنیم. آن مطالبی را که خیلی فرقه‌ای هست، آنها را کنار بگذاریم و آثار خوب خلق کنیم. و این یک شعاری هست که من همیشه داشتم. البته این برای بهداشت جهانی بوده. می‌گویند منطقه‌ای عمل کن و جهانی فکر کن. اگر ما بتوانیم فرهنگ خودمان را خوب و درست در آثارمان نشان بدهیم و جلوه‌گری بکند، مخاطب ما هر کجای دنیا که باشد آن آثار را خواهد خواند. زبان پارسی یک زبان محدودی است.

یکی از این دلایلی که آثار ما جهانی نمی‌شود؛ همین محدودیت‌های زبانی است. اگر زبان ما گستره‌اش وسیع‌تر بود، رابطه‌اش با دیگر زبان‌ها بیشتر بود، شاید بسیاری از آثاری که امروز نویسنده‌های کودک و نوجوان ما نوشته‌اند، می‌توانست ترجمه بشود و در آن سوی آب‌ها هم خوانده بشود. این یکی از عیب‌هایی است که از حیث محدودیت زبان هست. نکته‌ی بعد هم ملاحظات سیاسی و اقتصادی، البته بیشتر سیاسی وجود دارد که حیطه‌ی داستان‌های کودک و نوجوان ما را کوچک و کوچکتر کرده و نتوانسته آن طور که در کشور، این ادبیات کودک و نوجوان رشد کرده، در جهان خودش را نشان بدهد.

موفق و مؤید باشید.

 

keyboard_arrow_up