بسم الله الرحمن الرحیم، با عرض سلام و احترام و آرزوی موفقیت برای شما عزیزان؛ چند مطلب پیرامون بهینهسازیِ یک اثر کودکانه؛ مطلب اول: تنوع بخشی و پرهیز از تکرار است. یکی از انتقادات بسیار مهمّ منتقدین شعر کودک این است که چرا ما این اندازه در شعر کودک تکرار قافیه را میبینیم؟ گل، بلبل، رنگ، قشنگ، گرگ، بزرگ، دریا، صحرا. این همه ما واژه و کلمه داریم چرا از قافیههای تکراری استفاده میکنیم؟ همین عیب و آسیبی که منتقدین دربارهی قافیهی شعر کودک میگویند، در سایر بخشهای شعر و در سایر غالبها مثل داستانها و ناداستانها ما این را میبینیم؛ یعنی تکراری بودن. تکراری بودن همه چیز؛
مثل: تکراری بودن دادهها و پدیدههای ملموسی که در داستانها و شعرها به کار میرود. من با چند تا مثال این مطلب را توضیح میدهم. مورد اول رنگینگمان؛ من در جایی مطالعه کردم که همیشه رنگینکمانها هفت رنگ نیستند. در برخی از نقاط جهان گاهی رنگینکمانهای سه رنگی، پنج رنگی و حتی یک رنگی هم مشاهده شده است. اگر این پدیده صد درصد درست هست و از نظر علمی اثبات شده باشد. چرا در داستانهای ما، در تصویرهای ما، در شعرهای ما این مقوله و این پدیدهی بسیار زیبا منعکس نشود، و چرا ما همیشه فقط همان رنگینکمان هفت رنگ را شاهد باشیم؟
مورد بعد در مورد گنجشک هست؛ این پرندهی نام آشنا و دوستداشتنی که تقریباً تمام نویسندگان و شاعران کودک در آثارشان نام این پرنده را آوردهاند. من در جایی خواندم که فقط ما در سرزمین خودمان ایران، یازده نوع گنجشک داریم حالا اینکه در جهان چند قسم هست، اطلاع ندارم. مثلاً در ایران، ما گنجشک خانگی داریم، گنجشک کوهی، گنجشک بیابانی، گنجشک گلوزرد، گنجشک سینه سیاه، گنجشک رودخانهای که شکل و رنگش شبیه همین گنجشکهای معمولی است که ما همیشه میبینیم. و همیشه فصل بهار به سرزمین آفریقا مهاجرت میکند و به ایران میآید. اگر ما این همه گنجشک فقط در ایران خودمان داریم، چرا نویسندگان و شاعران کودک در کارهایشان فقط از همین گنجشک خانگی استفاده میکنند؟ چرا از سایر گنجشکها ما استفاده نکنیم؟
مورد بعد کفشدوزک هست؛ این حشرهی نام آشنا و زیبا که در کتابها فراوان تصویر و نامش را میبینیم، شما الآن از هر کودکی که بپرسید کفشدوزک چه رنگی است بلافاصله جواب میدهد که قرمز است و خالهای سیاه دارد. چرا کودک این جواب را به شما میدهد؟ به خاطر اینکه همیشه همین را دیده و همین را در کتابها خوانده است، ولی ما در طبیعت وقتی که مطالعه و مراجعه میکنیم، میبینیم که شکلهای مختلفی از کفشدوزک وجود دارد؛ مثلا: کفشدوزک زرد با خالهای سیاه، کفشدوزک نارنجی با خالهای سیاه، کفش دوزک سفید با خالهای سیاه و همچنین کفشدوزکهایی که برعکس کفشدوزکهای متعارف
رنگش سیاه هست و خالهای قرمز دارد. این حشرهی زیبا که در همه جای دنیا هم پراکنده هست. چرا یک نویسندهی کودک از انواع دیگرش نام نبرد و کودک را محروم میکند؟ از دانستن و دیدن چنین آفریدهای که بسیار هم زیبا است.
مورد بعد حیوانهای زمستان خواب هستند که تقدیم شما میکنم؛ اگر شما الان از یک کودک بپرسید که یک حیوان زمستانخواب را نام ببر، بلافاصله به شما جواب میدهد، خرس. چرا این جواب را به شما میدهد؟ به خاطر اینکه از سایر حیوانهای زمستانخواب خیلی اطلاعاتی ندارد و باخبر نیست و دلیلش هم این است که در کتابهای داستان ما در کتابهای شعر ما خیلی به کار نرفته و حال اینکه اگر ما مطالعه بکنیم و مراجعه بکنیم میبینیم که انواع زیادی از حیوانها را میبینیم. مثلاً ما سنجاب زمستان خواب داریم، خارپشت زمستان خواب، قورباغهی زمستان خواب، این پدیدههای شگفت که از زیباییهای عالم آفرینش هستند و زندگیِ بسیار دیدنی و تماشایی دارند چرا در کتابهای ما، در آثار کودکانهی ما ردّ پایی از آنها نبینیم.
مورد آخر هم که تقدیم شما عزیزان میکنم، دربارهی طاووس است. ما هم طاووس سبز داریم و هم طاووس سفید، ولی در داستانها، در شعرها، بیشتر مواقع ما طاووس سبز را گفتهایم. آنقدر این طاووس سبز گفته شده و عکسش دیده شده که شاید یک کودک باورش نشود که ما طاووس سفید هم داریم و تمام بدنش سفید هست و بسیار زیبا هست. من خودم در یکی از کتابهای شعرم یک اشارهای کردم که میگویم: طاووس خانوم همینجاست عجب توری پوشیده / عروس به این قشنگی، من ندیدم کی دیده، سعی کردم در این کتاب شعر این طاووس را معرفی بکنم.
مطلبم را جمعبندی میکنم؛ اشاره کردم که یکی از عیبها و آسیبهای بعضی از آثار کودکانه تکراری بودن هست، یعنی تکراری بودن دادهها و پدیدههای محسوس و ملموس و راه رهایی هم این است که ما دنبال تنوعبخشی باشیم و خود تنوعبخشی هم کمک میکند به بهینهسازی و جذّابیت بیشتر آثار کودکان. امیدوارم که موفق و پیروز باشید. والسلام