یحیی علوی فرد (شاعر و ناشر کودکان)

یحیی علوی فرد
محل تولد : بجنورد
شهرت : عموعلوی
تابعیت : ایران
تاریخ تولد : 1352/9/21
زندگینامه علمی
یحیی علوی فرد
یحیی علوی فرد در سال 1352 در روستای باغچق از توابع شهرستان بجنورد به دنیا آمد . سال های ابتدائی مدرسه را در روستای محل زندگی گذراند و در سال 1366 وارد حوزه علمیه بجنورد شد . او بعد ها به مشهد رفت و در سال 1374 وارد حوزه علمیه قم شد . علوی فرد از همین زمان به صورت جدی وارد عرصه شعر کودک و نوجوان شد . او در جلسات هفتگی شعر مرکز تربیت مربی کودکان و نوجوانان با مدیریت آقای تقی متقی شرکت کرد . علوی در سال 1377شروع به درس خواندن در رشته روان شناسی در موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) کرد . همچنین در همین سال همکاری خود را با مطبوعات کودک و نوجوان آغاز کرد . نتیجه کار او تا کنون چاپ صد ها قطعه شعر ، نقد ادبی و نثر در مجلات کودک و نوجوان است .

علوی برخلاف بیشتر شاعران کودک و نوجوان سعی می کند به قالب چهارپاره بسنده نکند و در قالب های غزل و شعر نیمایی نیز فعالیت دارد . او همچنین به صورت پراکنده شعر بزرگسال نیز می گوید که در نشریات مختلف به چاپ رسیده است .

یحیی علوی فرد (شاعر و ناشر کودکان)

علوی در کنار سرودن شعر ، نقد ادبی را جدی ترین فعالیت خود می شمارد . او در این زمینه با مجلاتی مثل کتاب ماه کودک و نوجوان و ماهنامه سلام بچه ها همکاری جدی تری دارد که بعضی از این نقد ها با اسم مستعار (ی. باغچقی) به چاپ می رسد . او مقالات آموزشی در زمینه شعر و نثر ادبی را در مجلات انتظار نوجوان و ماهنامه ملیکا با اسم مستعار (عموعلوی) ارائه می کند . کتاب های چاپ شده از او عبارتند از :

 حل اختلاف‌نظر میان اضلاع تولید کننده کتاب

بسم الله الرحمن الرحیم، یحیی علوی‌فرد هستم شاعر و نویسنده‌ی کودک و نوجوان و نشر در زمینه‌ی کودک و نوجوان را هم تجربه کرده‌ام، یک نکته‌ای را امروز می‌خواهم با دوستان در میان بگذارم، نکته‌ای است که من مطمئن هستم بسیاری از ناشران و فعالان عرصه‌ی کتاب کودک حتماً با آن مواجه بوده‌اند و آن هم این است که گاهی اوقات اضلاع یک کتاب کودک، اضلاع تولید کننده‌ی کتاب کودک؛ اعم از ناشر، نویسنده، تصویرگر، شاعر و کسانی که در زمینه‌ی کتاب کودک کار می‌کنند، گاهی اوقات همدیگر را درک نمی‌کنند و گاهی اوقات اختلافاتی پیش می‌آید و مباحثی پیش می‌آید که ممکن است این مباحث به دلخوری و حتّی لغو شدن یک تولید، یک اثر و… منجر بشود. مثلاً یک ناشر شعر یک شاعری را می‌خواند و از دید خودش به عنوان یک ناشر، به عنوان حتّی بگوییم یک مخاطب عام، ایراداتی را به شعر وارد می‌کند و خیلی از ناشرها نمی‌پذیرند.

من خودم به شخصه در کتاب‌هایی که داشته‌ام وقتی با تصویرگرها صحبت می‌کردیم، تصویرگر نقد من را به عنوان ناشر نمی‌پذیرفت و می‌گفت که نگاه شما نسبت به بحث تصویرگری نگاه حرفه‌ای نیست. این معظلی است که مطمئنّاً همه با آن دست و پنجه نرم کرده‌اند. و یا یک نویسنده صحبت می‌کند که داستانت در اینجا مشکل دارد از دید منِ مخاطب، از دید منِ ناشر محتوایش یا حتی در این بخشش من احساس می‌کنم که مشکل وجود دارد، ولی او نمی‌پذیرد. چرا؟ من فکر می‌کنم یک بخشی شاید به این برمی‌گردد که برای هر کس در هر حیطه، قلمروی تخصصی وجود دارد و در واقع می‌خواهد به آن قلمروی خودش اهمیّت بدهد و از آن دفاع بکند. اما من معتقدم که این قضیه حل شدنی است اینکه یک ناشر با یک تصویرگر، با یک نویسنده، یک شاعر چطوری می‌توانند زبان مشترک پیدا بکنند؟ من یک اصطلاحی را به کار می‌برم تحت عنوان اینکه وقتی یک پیچ و مهره بخواهند با هم هماهنگ باشند به یک واشر نیاز دارند.

به نظر من این وسط یک کسی را می‌خواهد که بتواند مترجم زبان دو طرف باشد. مثلاً کسی باشد که با ناشر در ارتباط باشد و زبان تصویرگر را هم بداند. مثلاً یک مدیر هنری، و به نظرم هر ناشری نیاز دارد به اینکه یک مدیر یا مشاور هنری کنار دستش باشد. در مواقع لزوم ممکن است حرف خودش را از زبان همان مدیر هنری به تصویرگر بگوید. یک کسی که شعر را خوب می‌شناسد، داستان کودک، نمایش کودک را خوب می‌شناسد، آثار کودک را خوب می‌شناسد، کنار دست ناشر لازم هست. نه اینکه بگوییم ناشر این تخصص را ندارد؛ خیر، ممکن است تخصص داشته باشد، اما می‌تواند حرف خودش را از زبان آن شخص به شاعر یا نویسنده منتقل کند.

معمولاً شاعران یا نویسندگان، هنرمندان، تصویرگران حرف هم‌نوع و هم‌کیش خودشان، و کسی که در این زمینه کار می‌کند را نسبت به افراد دیگر راحت‌تر می‌پذیرند. ممکن است یک حالت تدافعی نسبت به ناشر به خودشان بگیرند، با انتخاب یک مدیر هنری یا یک مشاور هنری، ادبی، به نظرم ناشران می‌توانند راحت‌ با تصویرگرها تعامل بکنند و هم هدف خودشان تأمین بشود و هم آن بُعد هنریِ کار هم حفظ بشود و هدف آن هنرمند یا تصویرگر، شاعر و نویسنده هم تأمین بشود و ان‌شاءالله دلخوری پیش نیاید.

اهمیت شناخت لغزشگاه‎ها قبل از ورود به هر حوزه

به نام خدا. امروز می‌خواهیم در مورد یک نکته‌ای با هم صحبت بکنیم، نکته‌ای است که می‌تواند خیلی مهم باشد در مورد تولید‌ کتاب‌های مذهبی، در هر زمینه‌ای اگر ما بخواهیم وارد بشویم، به نظر من بهترین کار این است که لغزش‌گاه‌های آن فضا را بشناسیم، اگر ما لغزش‌گاه‌ها را بشناسیم، می‌توانیم در آن

قسمت‌ها با احتیاط و آمادگیِ بیشتری و با قدرت بیشتری عمل بکنیم و بتوانیم مسیرمان را به راحتی طی کنیم. آن‌جاهایی که لغزش‌گاه نیست، همه می‌توانند راحت در آن فضا بروند. آن‌جاهایی که لغزشگاه هست… می‌گوید؛

زمین را لیز کردند روی آن بلغزی                                 بترس از لیز خوردن بترس از مرگ مغزی

باید از لغزش‌گاه‌ها ترسید و آن‌جاها را باید شناخت و باید چاره‌ای برای آن اندیشید. به نظر من یکی از بزرگترین لغزش‌گاه‌های آثارِ مذهبی، در مرحله‌ی تولید اتفاق می‌افتد. آن هم بحث مناسب‌سازیِ محتوای دینی برای مخاطب کودک هست، می‌خواهم این موضوع را بیشتر باز کنم؛ مناسب‌سازی با ساده‌سازی فرق می‌کند. مناسب‌سازی با ادبی‌‌نویسی فرق می‌کند. ما در واقع با سه چیز سر و کار داریم. ما اگر بخواهیم یک محتوایی را به مخاطب ارائه دهیم، ابتدا باید مناسب گروه سنی‌مان باشد یا مناسب‌سازی بشود برای گروه سنی، در قدم دوّم باید ساده شود، یعنی قابل فهم بشود. ما ممکن است یک مطلب مناسب را به زبان سختی بیان کنیم. پس نکته‌ی دوم بحث ساده‌سازی و بحث زبان ساده هست. و نکته‌ی سوم هم این است که مطلب را برای مخاطب جذاب و لذت‌بخش کنیم. اگر مخاطبی مطلبی را خوب نفهمد، ارتباط نمی‌گیرد. اگر جذاب‌ نباشد ارتباط نمی‌گیرد. اگر مناسبش هم نباشد ارتباط نمی‌گیرد. بیشترین لغزش‌‌گاه‌هایمان در بحث محتوای دینی، بحث ساده‌نویسی یا زیبانویسی نیست؛ چون یک شاعر یا یک هنرمند، اگر حرفه‌ای باشد می‌تواند قلم را ساده بکند، می‌تواند جذاب بکند و آرایه‌های ادبی و چیزهای هنری به آن اضافه بکند. اما بزرگترین لغزش‌ها در مناسب‌سازی اتفاق می‌افتد.

من می‌خواهم اگر فرصت شد، با مثال برایتان توضیح بدهم مناسب‌سازی یعنی چه؟ یعنی اینکه ما بدانیم هر کودک یا نوجوانی در هر سطح سنّی که هست، یک سطح درک و دغدغه‌ای دارد، ما باید دغدغه‌ی او را بشناسیم و سطح محتوا را هم بسنجیم یعنی بگوییم این محتوای ما مثلاً در این سطح قرار دارد، درک مخاطب ما درک کودک ما در این سطح قرار دارد. این شناخت قدم اول است و قدم دوم این است که بتوانیم آن محتوا را به زندگی و دغدغه‌ی کودک تبدیل کنیم. ما در دین مفهومی داریم به نام جهاد. جهاد؛ یعنی جنگیدن و این چیز سختی است، اگر بخواهیم برای کودک بیان کنیم خیلی سخت است. ما می‌آییم این را ساده می‌کنیم و می‌گوییم جهاد در زندگی کودک می‌تواند تقلیل پیدا کند و بیاید جزء دغدغه‌هایش، زد و خورد‌های کودکانه که اتفاق می‌افتد. وقتی یک پلی پیدا کردیم بین آن مفهوم بزرگ جهاد و زد و خوردها یا کتک‌کاری یا زورگویی در فضای کودکان، ما می‌توانیم به راحتی محتوا را مناسب‌سازی بکنیم تا بتوانیم برای کودک بیان کنیم ان‌شاءالله.

هماهنگی موضوع و تصویر

یحیی علوی فرد (شاعر و ناشر کودکان)

نام خدا زیباست در اول هر کار، نامی که بیگانه‌ است و عادت و تکرار، از هر چه زیبایی زیباتری دارد، در آستین هر روز نوآوری دارد.

امروز می‌خواهم در مورد یک نکته‌ای با شما دوستان مخاطب صحبت بکنم، آن هم این است که ما وقتی مجموعه‌های شعری مخصوصاً، برای کودکان و نوجوانان چاپ می‌کنیم، خیلی از مواقع مجموعه‌ها خودش یک آسیب محسوب می‌شود. هر چند عده‌ای معتقدند که خود همین تنوع موضوعی می‌تواند کتاب‌ها را متنوع‌تر بکند. اما من خودم به شخصه با این مخالف هستم و توضیح می‌دهم، ممکن است بسیاری از دوستان اصلاً این حرف را قبول نداشته باشند، اما به عنوان کسی که در زمینه‌ی نشر و کار شعر، چندین سال فعالیت داشته‌ام به این نتیجه رسیدم که اگر این کتاب انسجام داشته باشد، خیلی تأثیرگذار می‌تواند باشد. ممکن است خیلی روح هم نباشد یعنی مخاطب حتّی متوجه این انسجام هم نباشد، امّا ناخودآگاه انسان از چیزی که بینش هماهنگی، انسجام و ارتباط منطقی وجود دارد، معمولاً لذّت می‌برد. برای مثال؛ این کتابی که می‌خواهم برایتان بگویم (کتاب بهار ماندی) که چندین سال پیش در بوستان کتاب چاپ شده است، در این کتاب مجموعه‌ شعرهایی هست با موضوعات مذهبی، امّا در واقع سه موضوع مذهبی، یکی توحید و خداشناسی، یکی بحث عاشورا و یکی هم بحث مهدویّت،

اما انسجامی که در این کتاب به وجود آمده فقط در موضوع شعرها نیست؛ در بحث تصویرگری هم هست. تصویرگریِ خوب این مجموعه را آقای سید حسن موسوی انجام دادند که یکی از تصویرگران خیلی خلاّق هستند، خلاقیتی که ایشان در این کتاب به خرج داده‌اند را برایتان توضیح می‌دهم که چقدر می‌تواند روی بحث این که یک کتاب انسجام داشته باشد، تأثیرگذار باشد. معمولاً در کتاب‌های کودک و نوجوان ما، یا متن بر تصویر می‌چربد و یا تصویر بر متن، خیلی کم اتفاق می‌افتد که تصویر و متن با هم هماهنگ باشند، گاهی تصویر در خدمت متن است و گاهی متن در خدمت تصویر است. من معتقدم که هر کدام از اینها باید در عین اینکه همدیگر را تکمیل می‌کنند، حرف خودشان را هم بزنند، منِ شاعر در این کتاب حرف خودم را دارم. اما تصویرگر هم در کنار حرف من، حرف‌هایی را برای گفتن دارد. به این صورت نیست که فقط شعر من را تصویرگری بکند.

ما در این کتاب با تصویرهایی مواجه می‌شویم که از دایره و خطوط منحنی زیاد استفاده شده، این یکی از کارهای جالبی است که در این کتاب از آن استفاده شده اما آن نکته‌ی اصلی‌ای که می‌خواهم برایتان بگویم، همین بحث دایره و بحث استفاده کردن از خطوط منحنی… ایشان به عنوان تصویرگر کار جالبی را انجام داده‌اند. مثلاً در این تصویر در بخش توحید و خداشناسی، آنجایی که با خدا مناجات می‌کند، ما یک چرخ می‌بینیم (یک چرخ تنها) و یک بچه یا نوجوانی که کنار این چرخ تنها ایستاده و هیچ استفاده‌ای نمی‌تواند از آن ببرد.

یک حرفی است که تصویرگر، جدای از آن چیزی که شاعر مدّنظرش بوده؛ دارد حرف خودش را می‌زند، اما حرفی است که آن موضوع را تکمیل می‌کند. چند صفحه جلوتر، وارد قسمت‌ شعرهای مهدوی، در این صفحه هم همان چرخی که چند صفحه‌ی قبل به صورت تنها یک گوشه‌ای افتاده و یک نوجوانی هم کنارش بود، الآن می‌بینیم که به آن چرخ یک فرمون هم اضافه شده یعنی یک چیزی تکمیل شده، و مقداری به سمت کامل شدن می‌رود و انگار می‌خواهد یک دوچرخه کامل بشود. و در قسمت مهدویت می‌گوییم شاید یک روزی بیایی و…، و تصویرگر این فضا را از دید خودش مطرح می‌کند. جلوتر که می‌رویم می‌رسیم به آخرین شعر که از ظهور (شهر آرزوها) صحبت می‌کند. شهر آرزوها یعنی شهری که در آن ظهور اتفاق افتاده و همه چیز سر جای خودش است. در این صفحه هم شما همان نوجوانی که در اول کتاب در کنار آن چرخ تک ایستاده بود را ملاحظه می‌کنید که سوار دوچرخه شده و در باد دوچرخه‌سواری می‌کند و لذّت می‌برد. امروزه اگر ما به این سمت حرکت بکنیم و به تصویرگرها و شاعران و کسانی که دست‌اندرکاران تهیه یک کتاب هستند اگر به ایشان اعتماد بکنیم و اجازه بدهیم که خلاقیتشان را بروز بدهند، چنین اتفاق‌ در کتاب‌های ما می‌افتد. ممکن است در این کتاب این مسئله انقدر رو نباشد که ما بخواهیم بگوییم به راحتی متوجه می‌شویم، اما ناخودآگاه انسان وقتی می‌رود سراغ این چرخ و در آخر باز همان دوچرخه را می‌بیند، انگار یک داستان جدید روایت شده و این خیلی به انسجام یک کتاب کمک می‌کند.

یحیی علوی فرد (شاعر و ناشر کودکان)

محتوای هدفمند جهت آموزش و تربیت کودک

نکته‌ی امروز در مورد محتوایی است که ما در کتاب‌های کودک و نوجوان برای مخاطب ارائه می‌کنیم و این‌که چه نوع محتوایی هست و چه چیزهایی را معمولاً برای بچه‌ها می‌گوییم؛ما می‌توانیم محتواهایی که در کتاب‌های آموزشیِ امروزه گفته می‌شود را به سه دسته تقسیم کنیم؛ بخشی از این محتواها، محتواهای آموزشی هست، مخاطب ما خردسال، کودک و نوجوان، اگر از دیدگاه قدما به آن نگاه کنیم می‌گویند، کودک یا طفل کسی است که تجربه‌ی کمی دارد و لازم هست که ما یک سری تجربیات در اختیارشان بگذاریم، یعنی بحث آموزشی یکی از چیزهایی است که هدف ناشر، شاعر، نویسنده و تولید‌کننده‌ی یک اثر می‌تواند باشد.

یک قدم بالاتر و فراتر که می‌رویم بحث تربیت مطرح می‌شود. همانطور که ما اشاره کردیم، طفل خیلی از آداب اجتماعی و رفتارها را نمی‌داند خیلی از رفتارهایش نیاز به اصلاح دارد نیاز به جایگزینی و تقویت دارد، نیاز به تضعیف دارد. این هم یکی از چیزهایی است که باز وظیفه‌ی ما هست که به بچه‌ها یاد بدهیم و بسیاری از کتاب‌هایی که ما امروزه می‌بینیم در بازار وجود دارد و چاپ می‌شود هدف و آن چیزی که برای بچه‌ها مدّنظرشان بوده این بوده تا یک مقداری از نظر تربیتی آنها را رشد و پرورش بدهند. اما بحث سومی که یک مقداری کمتر به آن پرداخته شده؛ یعنی در سال‌های قبل، خیلی غفلت شده، البته در سال‌های اخیر، با ورود موضوعاتی مثل فلسفه برای کودکان یا خردورزی برای کودکان یا پرسشگری کودکان، یک مقداری پررنگ‌تر شده، اما باز هم به نظر من لازم هست که آن ناشر به این بحث بیشتر بپردازد، آن هم بحث خردورزی، بحث پرورش تفکر در کودکان، و اینکه بتوانیم ذهن کودکان را آماده بکنیم برای پرسشگری، مطالبه‌گری و این که بتوانند در آینده از تفکر خودشان استفاده بکنند، یعنی بتوانیم به تفکرشان نظم بدهیم، تفکرشان را هدفمند بکنیم که بتوانند از فکرشان به نحو احسن استفاده بکنند. این چیزی است که چند سالی هست در ایران شروع شده، در بحث فلسفه برای کودکان هم که توسط برخی از استاتید دانشگاه مثل دکتر یحیی قاعدی و افراد دیگر دارد ترویج می‌شود، بحث فلسفه‌ورزی، ابتدا بعضی از باشگاه‌های فلسفه‌ورزی در تهران و جاهای دیگر تأسیس شد، امروز در سراسر کشور ما در شهرهای بزرگ باشگاه فلسفه‌ورزی داریم که تسهیل‌گرانی در آنجا هستند و کمک می‌کنند به اینکه بچه‌ها خردورز بشوند و در واقع از تفکرشان استفاده بکنند. یکی از وظایف ما و آن ناشر، نویسنده و شاعر، این است که ما هم کمک بکنیم به این جریان و مسیر، که کودکان بتوانند از تفکرشان به نحو احسن استفاده بکنند و به تفکرشان نظم بدهیم، پرسشگر و مطالبه‌گر بارشان بیاوریم و ان‌شاءالله کسانی باشند که خردور باشند و بتوانند آینده‌ی جامعه را ان‌شاءالله بسازند.

سفارشی نویسی؛ خـوب یـا بـد

بحث امروزمان در مورد سفارشی‌نویسی است. اگر بخواهیم بحث سفارش‌نویسی را یک مقداری با همدیگر تحلیل بکنیم من باید یک بحثی را به عنوان مقدمه خدمتتان بگویم؛

در تولید یک اثر، ما دو دیدگاه داریم. می‌گویند که تولید یک اثر گاهی اوقات ذوقی و گاهی اوقات زوری است، گاهی می‌گویند کوششی است و گاهی جوششی، این بحث را به عنوان مقدمه داشته باشید که یک اثری که تولید می‌شود گاهی شخص روی آن کوشش می‌کند و فقط تلاش می‌کند و هیچ‌گونه جوشش و تبلور هنری در آن وجود ندارد. گاهی ذوقی نیست و زور می‌زند که یک اثر را تولید کند، اما هیچ ذوقی در آن دخیل نمی‌شود، این بحثی است که به نظر من به سمت بحث سفارشی‌ نویسی هم کشیده شده.

یحیی علوی فرد (شاعر و ناشر کودکان)

من به شخصه با اصل سفارش‌ دادن و سفارشی‌ نویسی اصلاً مشکلی ندارم و فکر می‌کنم بسیاری از کارهایی که ما امروزه به عنوان آثار برترِ ادبیات می‌شناسیم _چه در ایران و چه در خارج از ایران_ آثاری بوده‌اند که به سفارشی کسی، مؤسسه و یا جایی نوشته شده‌، ما بزرگترین شاهکار ادبیِ حماسی که در زمره‌ی آثار برتر جهان قرار دارد، شاهنامه را داریم.

شاهنامه به سفارش ابوالعباس اسفراینی به فردوسی سفارش داده می‌شود و به او گفته می‌شود که چنین کاری انجام بدهید و ما این مقدار سکه‌ی طلا به شما می‌دهیم. این کار را سفارش می‌دهد، امّا ما می‌بینیم که شاهنامه یکی از شاهکارهای ادبیِ جهان است. پس اصل سفارشی نویسی، یا اصل سفارش دادن و سفارشی کار کردن بد نیست اما اینکه به چه کسی سفارش بدهیم، یا آن شخص چقدر برایش زحمت بکشد چقدر با آن ارتباط بگیرد، چقدر از ذوق و جوشش هنری‌اش استفاده بکند، چقدر به کوشش و زورش اکتفا بکند، اینها باعث می‌شود که یک اثر، اثر خوب و یا بدی بشود. امروزه اصطلاحی وجود دارد به نام کتاب‌های سفارشی یا کتاب‌های بازاری؛ من فکر می‌کنم این اصطلاح به غلط به کار رفته که ما به کتاب‌های ضعیف بازاری بگوییم کتاب‌های سفارشی، در واقع اینها کتاب‌های بازاری و ضعیف هستند. کتاب‌هایی هستند که تولیدکننده‌ی اثر در ذوق خودش کم‌کاری کرده در بحث پرورشش کم‌کاری کرده و تنها به تخصص و زور و تجربه‌اش، خواسته یک اثری را تولید بکند، امّا به غلط و اشتباه به این کتاب‌ها، کتاب سفارشی گفته می‌شود.

شاید دلیلش این باشد که بیشتر کتاب‌هایی که در بازار داریم و ضعیف هستند، بیشتر اینها سفارش داده شده و شاید به همین دلیل باشد که کلمه‌ی سفارشی را معادل کتاب‌های ضعیف و بازاری قرار داده‌ایم، در واقع اینطور نیست کتاب‌ ضعیف و بازاری کتابی است که رویش زحمتی کشیده نشده، هر چند که سفارش هم داده شده. بسیاری از کارهای سفارشی هم داریم که کتاب‌های خوبی از کار درآمده و خود من هم در بعضی از آثار خودم که خیلی دوستشان دارم، به سفارش مؤسسه یا گروه و نشریه و… بوده. پس اصل سفارش‌نویسی چیز بدی نیست.

اطناب (بلند) یا ایجاز (کوتاه) نویسی

امروز می‌خواهیم در مورد یک تجربه‌ای که خودم داشتم با دوستان صحبت بکنیم، آن هم بحث این است که واقعاً محتوایی که برای مخاطب کودک می‌خواهیم ارائه بدهیم، حجمش چقدر باید باشد؟ این بحث خیلی مهمی است و یک بحثی است که اگر بخواهیم بحث بکنیم باید از تاریخ ادبیات ایران صحبت بکنیم. ما در طول تاریخ ادبیات ایران دو تا نگرش داشتیم؛ یکی نگرش اطناب‌گرا، یکی نگرش ایجازگرا.

اطناب؛ یعنی طولانی‌ نویسی؛ یعنی شما یک مطلبی را با بیشترین کلمات بخواهید بنویسید، آن هم برای رسیدن به یک هدف. مثلاً توصیف یک گُل، با واژه‌های متفاوت، بارها شده که شاعرانی، ده‌ها بیت در توصیف یک گُل نوشته‌اند. آن زمان اطناب را برمی‌تافته، قبول می‌کرده و اتفاقاً اطناب را چیز خوبی می‌دانسته و آن کسی که این کار را می‌کرد آدم هنرمندی می‌دانستند. در برهه‌هایی از زمان هم ایجازگرایی (کوتاه‌نویسی) باب بوده و طرفدار داشته. با به وجود آمدن شعر رباعی، دو بیتی و شعرهای کوتاه، در طول تاریخ شاید دلیلش همین بوده که یک بخشی از جامعه الآن علاقه‌ی خاصّی به کوتاه شنوی یا کوتاه گویی داشتند، اما امروزه در جامعه‌ی امروز ما، به قول استاد قرائتی که می‌گویند:

یحیی علوی فرد (شاعر و ناشر کودکان)

جامعه‌ی ساندویچی، همه عجله داریم، همه دنبال سرعت هستیم، همه دنبال این هستیم که سریع یک مطلب یا پیامی که می‌خواهیم بدهیم، سریع پیام را بدهیم و برویم؛ یعنی حوصله‌ی اینکه بنشینند پای یک رمان یا یک داستان دنباله‌دار، را ندارند. اگر بخواهیم جمعیت را درنظر بگیریم، شاید درصد بالایی از جمعیت طرفدار و خواهان مبحث کوتاه هستند. شما وقتی یک روزنامه را دستتان می‌گیرید، سعی می‌کنید اول مطالب کوتاه را بخوانید و مطالب طولانی را نگه می‌دارید برای زمان‌های بعد و اوقات فراغت بیشتر.

بنابراین اگر بخواهیم بین اطناب و ایجاز ارزش‌گذاری کنیم، امروزه می‌توانیم بگوییم که ایجازگویی و کوتاه‌گویی برای بچه‌ها خیلی مهم است؛ به چند دلیل و نسبت به بزرگ‌سال‌ها خیلی مهم‌تر است، علاوه بر آن عجله‌ای که در بزرگ‌سال‌ها داریم در کودک ما پایین‌ بودن حدّ تمرکز و قدرت تمرکز کودکان را داریم. بنابراین امروزه گونه‌های ادبیِ جدیدی به وجود آمده به نام داستان‌های چند کلمه‌ای، داستان‌های تک جمله‌ای، داستان‌های سی کلمه‌ای، پنجاه و پنج کلمه‌ای… شعرهای کوتاهی به وجود آمده به نام شعرهای مفرد، شعرهای سه‌گانی، شعرک، که چهار مصراعی هست و امروزه اقبال به این سمت، از سمت شاعران و نویسندگان در فیلم‌نامه‌هایی که برای بچه‌ها ساخته می‌شود، بیشتر شده. فیلم‌های یک دقیقه‌ای، فیلم‌های پنج دقیقه‌ای، فیلم‌های بیست دقیقه‌ای، به سمت فیلم‌های کوتاه و ایجاز رفته‌اند. می‌خواهم برایتان بگویم که امروزه داستان‌ها و شعرهایی نوشته می‌شود در جهان که تک جمله و مفرد هستند؛

درخت گیلاس همه را صدا کرد         تو کوچه گوشواره‌فروشی وا کرد

این یک شعر مفرد از آقای باباجانی هست که برایتان خواندم. شعرهای مفرد، سه‌گانی و شعرهایی که تحت عنوان شعرک، امروزه در شعر کودک مطرح شده، اینها می‌تواند خیلی راهگشا باشد در اینکه پیاممان را به کوتاه‌ترین روش به مخاطبمان انتقال داده شود.

keyboard_arrow_up