سعید رزاقی (تصویرگر و پیشکسوت رشته پینما یا همان کمیک استریپ)
متولد 1345- بابل- فوق لیسانس تصویرگری /شروع فعالیت هنری از سال 1365 با تصویرگری در مجلات رشد: نوآموز- دانش آموز- نوجوان – معلم -جوان و…
همکاری با نشریات مختلف از جمله نشریات همشهری – نشریات کیهان – نشریات سروش و همچننین همکاری با نشریات مختلفی چون: زمزم – زمزم انگلیسی – زمزم عربی – صدف – باران و…
همکاری با کتابهای درسی مقطع ابتدائی در زمینه تصویرگری
همکاری با ناشرین مختلف: انتشارات کیهان – مدرسه – شهرداری تهران – شهرداری مشهد – نشر افق – نشر با فرزندان – نگارینه – کانون پرورش فکری – برف – دانش آموز – سیمای فرهنگ – حوزه هنری – منادی تربیت – نشر قو – سروش – مهاجر – نهج البلاغه – طاهر – لوح دانش و…
فعایت متمرکز در زمینه تصویرگری پی نما (کمیک استریپ) به مدت سی سال
تالیف و تصویرگری 14 عنوان کتاب داستانی در زمینه پی نما و نگارش مقالات تخصصی در زمینه پی نما (کمیک استرپ)
مدیریت هنری برای شرکتها و ناشران ( بویژه در زمینه تخصصی پی نما)
میریت ورک شاپ ها و همایش و نشستهای مختلف در زمینه تخصصی پی نما (کمیک استریپ)
کشف استعدادهای نویسندگی و تصویرگری در زمینه پی نما ، و پرورش و رشد آنان
حضور در نمایشگاههای مختلف تصویرگری و کاریکاتور( به صورت گروهی) و دو نمایشگاه اختصاصی در زمینه پی نما
کسب جوایز مختلف از نمایشگاههای تصویرگری و کاریکاتور : کسب بهترین تصویرگری از نمایشگاه کانون پرورش فکری در سالهای 1375-1376-1377 – نمایشگاه خانه کاریکاتور اختراع و اکتشاف – جایزه بهترین تصویرگری از سوی آکادمی ملی المپیک
تصویرگری کتاب مذهبی و محدودیت ها / المان های جایگزین برای چهره معصومین (علیهم السلام)
جایگزینی المان مناسب در کار مذهبی
به نام خدا سعید رزاقی هستم، از پیشکسوتان رشته تصویرگری، علیالخصوص در زمینه پینما یا همان کمیک استریپ؛ کمیک استریپ وطنی. در مورد محدودیتهایی که در چهرهنگاری از اهل بیت(ع) و معصومین (ع) در کتابهای مذهبی وجود دارد، باید تصویرگر یک سری خط قرمزهایی را رعایت کند. آیا این خط قرمزها تحمیل شده از سمت وزارت ارشاد هست یا قانون مملکت هست؟ نه اینطور نیست؛ آن خط قرمزها را من به عنوان یک تصویرگر، باید به این باور برسم که آیا میتوانم این کار را انجام بدهم یا نه؟ خیلی از دوستان برای چهره معصومین نور میگذارند که به نظر من این تمهید خیلی نخ نما و تکراری است و به نظرم میشود خیلی کارهای دیگر کرد. مثلاً چهره معصوم را نشان داد. من خودم به شخصه چنین کاری را انجام نمیدهم. نه به قصد اینکه فلان قانون جلوی من را گرفته. نه، قلم شکسته من در حد چهرهی آن معصومی که من به معصومیتش اعتقاد دارم، یاری نمیکند. من خودم میدانم قلم من تصویرگر در چه حدی است. پس به آن حد نمیرسم.
وقتی چهره امام علی(ع) یا پیامبر یا حضرت زهرا(س) یا حضرت زینب(س) و غیره و غیره را بخواهیم کار کنیم، نمیتوانم و قلمم کشش ندارد، کما اینکه من در مجموعه پینمای امام علی(ع) خودم که برای نشر منادی تربیت کار کرده بودم، سعی کرده بودم از اِلمانهای دیگری استفاده کنم، مثلاً از زاویهای که چهره مولا علی(ع) دیده نشود و بیشتر سعی کردم پیشانی یا ریش یا قسمتی از چهره مولا دیده شود، ولی در واقع چشمها را پوشاندم و با المانهایی مثل گل؛ شاخه درخت اینها را پوشاندم. یا در کار حضرت زینب(س) هم که یک کار پینما هست و با آثار سبز کار کردم هم سعی کردم از استعارههای مختلفی استفاده کنم. مثلاً یک زوایایی باید چهره سیدالشهدا را نشان میدادم و من نمیتوانستم و آنجا ترجیح دادم دچار یک خودسانسوری هنری بشوم و از المان گل لاله یا خورشید خون گرفته و اینگونه استعارهها استفاده کردم و از این طریق مسیر خودم را پیش بردم. شما در نظر بگیرید در کارهای کمیک استریپ یا پینما ما باید عین سینما زاویه به زاویه همراه کاراکترها و شخصیتهای داستان جلو برویم ؛ نمیتوانیم یک تصویر ببینیم و یک تصویر مجزا که چهره را نشان ندهد نمیتوانستیم انتخاب کنیم. ما ظرفیت این کار را میدانیم به چه صورت است و باید به این طریق جلو برویم.
درد دل هنرمند وطنی
پینما؛ همان کمیک استریپ وطنی هست با محتوای فرهنگی خودمان. حدوداً 35 سال هست که در این رشته دارم کار میکنم. دوستان درخواست داشتن درباره نکاتی که به نظرم میرسد توضیحاتی عرض کنم یا یک جورهایی درد و دلهای خودم را بگویم. یکی از درد و دلهای من جشنوارهزدگی و نمایشگاهزدگی بخش فرهنگی مخصوصاً در بخش کتابهای کودک و نوجوان هست. ای کاش بنده روحانی بودم و اینجا یک ذکر مصیبت خیلی خیلی قشنگ میخواندم؛ برای این کار که چرا متأسفانه منِ
هنرمند یا هنرمندان این عرصه باید مخاطب وطنی را کنار بگذارند و به فکر این باشند که فلان کار من فلان نقاشی من فلان کتاب من برود در جایزه فلان کشور اروپایی یا آمریکایی یا غیره و غیره و جایزه بگیرد و کار من به این شکل دیده شود و برای آن طرف کار شود؟ سؤالم از خود من به عنوان یکی از کسانی که در این زمینه دارم در داخل کشور کار میکنم نه خارج از کشور این است که، ما داریم برای کجا کار میکنیم؟ منِ تصویرگر، منی که اسم خودم را هنرمند وطنی میگذارم، دارم برای کجا کار میکنم؟ غیر از این است که دارم برای بچههای سیستان و بلوچستان، برای بچههای لرستان، بچههای خوزستان، بوشهر برای بچههای تربت جام و چهارگوشه ایران، غیر از این است که داریم برای آنها کار میکنیم؟
هر کسی که داخل ایران هست باید به این باور برسد که برای آنها دارد قلمم میچرخد و به شخصه ترجیح میدهم، قلم من بشکند اگر نخواهم برای بچه ایرانی کار کنم. من تعصب دارم و در این زمینه من به همکاران عزیز خودم چه جوان چه پیشکسوت ایراد نمیگیرم و ایراد اصلی من به متولیان فرهنگی این مملکت هست. آقای مدیر فرهنگی که هیچ وقت به روی خودت نمیآوری و یک ظرفیتسازی و بستری ایجاد نمیکنی که متأسفانه هنرمندی مثل بنده باید کارهای کتابش را روی سکو ببیند برای آن طرف و این خیلی بد است. باید باعث افتخار من باشد که من تصویرگر ایرانی که کارم یک مخاطب ایرانی را درگیر خودش بکند. برای کودک ایرانی خاطرهسازی کند. افتخار من این است و ایرادی که میگیرم نه به هنرمندان و همکاران خودم بلکه به آن مدیر فرهنگی هست که این ظرفیت را ایجاد نمیکند. آن مدیر فرهنگی که رفته و در آن جایگاه نشسته و فقط یک کار… فرهنگ ما الان به کجا رسیده است و من بسیار دلخور هستم که نسل من چرا کاری نکرده است و هنرمندان جوان ما کارهایشان به شدت اروپایی شده. پس فضای ایرانی کجاست؟ در دانشگاههای ما چرا درست و حسابی آموزش نمیشود و چرا الگوی ما کارهای اروپایی و آمریکایی هست؟ وای بر من…
معرفی کمیک استریپ (پینما)
دوستان از من خواستند درباره موضوعاتی که راجع به تصویرگری و کتابهای کودکان هست نکاتی را عرض کنم. اولین نکتهای که میخواستم راجع به آن صحبت کنم کتابهای پینما یا همان کمیک استریپ وطنی هست. این نوع کتابها الان 42 سال از انقلاب گذشته و متأسفانه ناشران عزیز و نشریات و خیلی جاهای دیگر به این هنر به این قالب هنری و به این بسته فرهنگی هنری یک جور کم لطفیهایی داشتند و ما نتوانستیم متأسفانه در ایران با این نوع کتابسازی؛ مخاطب خاص خودش را درگیر کنیم.
این نوع کتابها و این نوع داستانهای پینما که عرض کردم پینما همان بسته وطنی همان کمیک استریپ است که در فرهنگ خودمان داشتیم. به طور مثال همان پرده خوانیهای عاشورا و نقاشیهای قهوهخانهای؛ چیزهایی بوده که در پیشینه فرهنگی ما بوده.
خیلی سال است که از انقلاب گذشته و فرصت سوزیهایی توسط متولیان فرهنگی اتفاق افتاده و متأسفانه ما نتوانستیم درست و حسابی مخاطبین این کار را درگیر کنیم. این نوع کتابها جایگاه خاص خودشان را دارند و جذاب هستند و ای کاش مدیران فرهنگی بعد از این همه سال وقت تلف کردن و فرصتها را از دست دادن متوجه بشوند که مخاطبان این نوع کتاب همان کودکان و نوجوانان کم مطالعه و کاهل در مطالعه هستند و به آنها بیشتر پرداخته شود و این نوع کتابها پلی برای آن نوع مخاطب هست.
تصویرگری کتاب مذهبی
میخواستم درباره کتابهای مذهبی و کار برای مخاطب کودک و نوجوان صحبت کنم. واقعیتش این است که نویسندگان و تصویرگرانی که سراغ این نوع از کتاب برای کودک و نوجوان میروند، باید صد در صد ارادتی به اهل بیت علیه السلام داشته باشند و هیچ وقت کسی که خدا و پیغمبر را نمیشناسد، یا خیلی ارادتی نداشته باشد برود سراغ این کار و من معتقد هستم باید یک حداقل ارادتی داشته باشد که این قلم بتواند برای نگارش یا تصویرگری بچرخد رویکار و تبدیل اثری بکند و سخنی که از دل بر
بیاید به دل مینشیند و سخنی که به چشم یک کار سفارشی دیده بشود، مسلماً آن کار نه به درد مخاطب میخورد، نه به درد خود تصویرگر و یک شیر بی یال و دم و اشکم هست که عملاً به درد هیچ چیزی نمیخورد و اصلاً چاپ نشود و تولید نشود بهتر است. در این نوع کتابها باید حد و شأن اهل بیت علیه السلام دیده شود. هدف چیست؟ و اینها را باید تصویرگر منتقل کند و بتواند بعضی از خط قرمزها را رعایت کند و بتواند لطافت این نوع کتابها را به مخاطب نشان دهد.
من خودم خیلی به این نوع کتابها اعتقاد دارم و از دوران کودکی با دیدن کارهای استاد خدا بیامرزم _آقای صادق صندوقی_ علاقهمند شدم و قلم استاد صندوقی خدا بیامرز یک جورهایی من نوعی را درگیر کرد و کارهای ایشان قشنگ بود و من هم وقتی میآیم سراغ این کاره، دوست دارم مخاطب را درگیر کنم وگرنه چرا باید انجام شود؟ هر کاری در زمینه کتاب کودک میتوان انجام داد. اصلاً چرا کتاب مذهبی کودک؟ اینها باید یک قابلیتهایی داشته باشد که درگیر کند و جذاب باشد و بیشتر مخاطب را به سمت پروردگار بکشاند و مخاطب کودک و نوجوان بیشتر علاقهمند دین و مذهب شود و کتابی که بخواهد با موضوع خرافه پروری باعث دافعه مخاطب شود از هر حرامی حرامتر است و کتاب مذهبی میتواند کتاب خوبی باشد و میتواند کتاب مذهبی بدی باشد و کتاب مذهبی بد بهتر است قلم آن هنرمند شکسته شود و هرگز به کار نیاید.
فضای مجـازی
در مورد فضای مجازی. دقیقاً عین تیغ دو دم میماند. این فضای مجازی هم میتواند جراحی کند و بیماری را شفا دهد و جنبه شفابخشی و جراحی دارد و میتواند میکروبها را از این پیکره بیرون بریزد و بدن را سالم کند، هم میتواند جراحت قطع و مشکلات دیگری ایجاد بکند. متأسفانه ما به جای اینکه به چشم یک فرصت به فضای مجازی نگاه کنیم، به چشم اینکه مثلاً کاغذ گران شده، پخش مشکل دارد و خیلی از مشکلاتی که نشر کتاب بدون تعارف مریض ما که سال به سال هم بیماریش پیشرفت میکند. ما میتوانستیم از فضای مجازی استفاده بهتری کنیم، کتابهای الکترونیکی و خیلی کارهای دیگر.
الان با مشکل کرونا فضای مجازی میتواند خیلی رشد بالایی داشته باشد و مخاطب بیشتری داشته باشد و خیلی امکاناتی که در چاپ کاغذی نمیشود انجام داد، با یک سری کارهایی مثل موشن و موشن گرافی که به صورت پویایی و جذابیت بیشتری میتواند انجام شود. ولی متأسفانه ما به این قسمت خیلی نپرداختیم و اجازه بدهید درباره آن قسمت جراحت و خونریزی نابجا و یکجورهایی زخم برداشتن صحبت کنم. ما درفضای مجازی متأسفانه میبینیم که اتفاقهایی میافتد؛ مثلاً، کتابها دزدی میشود. مثلاً، کتابی که فلان ناشر هزینه کرده، فلان تصویرگر آمده پخش کرده، میبینیم استفادههای بیجا و بیاجازه از آن کتاب میشود و حتی در فضای مجازی، میبینیم که در این بخش کتابهایی را برداشتند با تغییراتی به نام خودشان درآوردند.
چطور ممکن است؟ ما قبلاً شعر دزدی دیده بودیم، ولی شاعر دزدی هم الان اتفاق افتاده! خیلی از کتابها را الان میبینیم در فضای مجازی به اسم کار چاپی خیلی از سیاستهای مملکت را زیر سوال میبرد. تا بخواهند ببینند کار چه کسی بوده و چرا این اتفاق افتاده، میبینیم آن تاثیر و فضای مسمومی که باید ایجاد کند را ایجاد کرده. متأسفانه در فضای مجازی خیلی از هنرمندان قدر دیده نشدهای که استعداد دارند میآیند در این فضا و کارهای خاص خودشان را انجام میدهند. و در این فضای مجازی دقیقاً آن قسمت تیغه دو دم که دارد تیشه میزند به ریشه هر چه فرهنگ ملی و مذهبی ماست و جلوی این فضای مجازی باید گرفته شود. و فضای مجازی درست مثل این میماند که سنگها را بستند و سگها را ول کردند به جان هنرمندها و به جان فرهنگ و مخاطب امروز ما.
خلاقیت و ایدههای نو در کار مذهبی
موضوع صحبت راجع به بعضی از ناشران مذهبی هست که یک مقدار روی موضوع خیلی مهم و ارزشمند کتابهای مذهبی مکث میکنند و به نوعی به عنوان ناشر کتابهای مذهبی برای کودک و نوجوان شناخته میشوند. این ناشران کار بزرگی انجام میدهند به شرطی که خوب کار بکنند. اجازه بدهید همان داستان خوبی که فکر میکنم برای مولوی بود را دوباره تکرار کنم. یک روزی یک آدم بدصدا و زشتی میآید با صدای بلند سر بازارچه مینشیند و قرآن میخواند. یک آدمی مثل بهلول یا یک آدم صاحب دلی میپرسد: برای چه قرآن میخوانی؟ میگوید: برای خدا.. میپرسد: چقدر میگیری؟ و مرد میگوید هیچ چیز.. بهلول میگوید: تو را به همان خدا قسم میدهم، نخوان. تو با این صدای بد میخوانی و آن کسی هم که میخواهد جذب شود، صدای تو را میشنود و با این صدا از دین و قرآن زده میشود.
خود صدا میتواند تبلیغی برای دین باشد. مثلاً صدای اذان گفتن موذن زاده را میشنویم و کیف میکنیم. خود امام صادق(ع) گفتهاند: که باعث افتخار ما شوید نه باعث خجالت ما. نظر من حقیر این است که ناشرانی که در این زمینه فعالیت میکنند، خوب است که مخاطبسنجی بکنند که مخاطب ما چه کارهایی را میبیند. در کشورهای اروپایی که میدانیم داعیه دین ندارند، ولی وقتی کتابهای مذهبی یا داستانهای انجیل را کار میکنند، آیا مرتب آن کتابها را تکرار میکنند؟ یا روز به روز سال به سال اگر میخواهند کاری در این زمینه انجام دهند (کاری هم به اتفاقات ضد دینشان ندارم)
اگر به قصد تبلیغ مسیحیت باشد آیا آنها هم به این شکل دینشان را معرفی میکنند؟ نه آنها سعی میکنند با بهترین تصویرگریها با بهترین و جذابترین داستانها مخاطبشان را درگیر میکنند و به هدفشان میرسند. ولی ما متأسفانه میبینم بعضی از انتشاراتیها که بیشتر در قم هستند و یک تعدادی در مشهد و خیلی کم در تهران که انگار یک کلیشه درست کردند، یک نوع مهر یک نوع تصویرگری که پشت سر هم میکوبند: روی صفحات کتاب و همه کتابها شبیه هم هستند و نمیشود بین کتابها فرق گذاشت. و وارد نمایشگاه قرآنی که میشویم، تمام انتشاراتیها شبیه هم هستند و آن کسی که خوب کار کرده باشد و کارهای مذهبی خوبی انجام داده باشد، چشم خیره می شود و میگویند: یک تنوعی وجود دارد. در نمایشگاههای قرآنی وقتی بخش کودک و نوجوان را میبینیم همه کارها شبیه هم هست و مخاطب گیج میشود و نمیداند که این بهتر است یا آن یکی؟ همه شبیه هم هستند همه یک جورهایی چشمها را درشت کار میکنند همه یک فرم گرافیک خاص دارند و اصلاً به ذائقهسنجی توجه نمیکنند که کتابهای ناشران مختلف باید در تصویرگری با یکدیگر تفاوت داشته باشد همینطور در گرافیک و در ارائه. ما الان ناشر مذهبی خوب داریم که روی کار مایه میگذارند ناشری هم داریم که کار بازاری و متأسفانه اسم خوبی نیست برای کتابهای مذهبی ولی آب دوغ خیاری تحویل مخاطب میدهند.