- بسم الله الرحمن الرحیم
اول اینکه متشکریم از شما که تشریف آوردید. لطف کنید که خودتان را به صورت کامل معرفی کنید و در خصوص رشته تحصیلی که در دوره دبیرستان و دانشگاه داشتهاید اجمالا توضحی بفرمایید.
- به نام خدا زهره باباخانی، متولد سال ۱۳۶۷ و ساکن قم هستم. از کودکی به نقاشی بسیار علاقه داشتم ولی از هنرستان شروع کردم. در ابتدا رشته نقاشی را شروع کردم. اما رشته گرافیک را نیز خیلی دوست داشتم. رشته نقاشی را ادامه دادم وپس از مدت کمی که دیپلم خود را گرفتم(تقریبا ۱ الی ۲ ماه بعد) در اولین دوره پودمانی علمی-کاربردی شرکت کردم. چون شرط معدل داشت بدون کنکور قبول شدم. یعنی خرداد ۱۳۸۴ دیپلم خود را گرفتم و مهر همان سال، وارد دانشگاه شده و در کلاس شرکت کردم. ولی بنده رشته گرافیک را دوست داشتم اما آنجا گرافیکرایانه بود. در آنجا ما را مجبور میکردم که حتما کارهایمان را با رایانه انجام بدهیم و خیلی از نرم افزارهای گرافیکی را آنجا یاد گرفتم. مانند فتوشاپ، کُرل، فریهند ، الِستِرِت و نرم افزارهای مربوط به تصویرسازی. بعد از اینکه کاردانیام تمام شد، پس از مدت کمی، از کاردانی به کارشناسیام را قبول شدم. در آنجا چون واحدهای زیادی را در رشته گرافیک گذارندم و در نهایت به تصویرسازی علاقه پیدا کردم و راهم را پیدا کردم. کارشناسیام را در دانشگاه آزاد قم در گرایش تصویرسازی قبول شدم. و بعد از اینکه درسم تمام شد کارم را در سال ۹۱ شروع کردم که در ابتدا با یک شرکتی به نام گرافیک برتر آشنا شدم و دو سه ماه در آنجا کارآموز بودم و پس از مدتی سفارشهایی انجام میدادم. بیشتر سفارشها نیز به صورت بازاری بود. یعنی من چیزی که در کارشناسی یاد گرفته بودم متفاوت با چیزی بود که سفارش دهندهها از من میخواستند.
- آن شرکت، شرکت تبلیغاتی بود؟
- شرکت کتاب کودک بود و مخصوص کتاب بود. به اسم «گرافیک برتر» در قم. بنده طراح آنجا بودم و به صورت مشارکتی همراه ۲ خانم دیگر باهم کار میکردیم. مدتی آنجا بودم ولی آنها اسم تصویرگری را درج نمیکردند و اسم شرکت را درج میکردند. پس از مدتی از آنجا بیرون آمدم و با شرکتی آشنا شدم که مرکز خدمات کودکستان بود که تمام فصلنامههای کودکستان در آنجا تولید میشد. بنده آنجا به عنوان تصویرگر، طراح بودم و گاهی صفحهآرایی نیز انجام میدادم. سقف کار در آنجا ظرفیت محدودی داشت و نیازی به تصویرگر نداشتند چون فصلنامهها هر سال تکرار میشد و دلیل آن این بود که سن بچهها بالا میرفت و مخاطبینِ فصلنامهها تغییر میکردند. و همان فصلنامهها دوباره برای بچههای جدیدی که وارد میشدند تکرار میشد و دیگر نیاز زیادی به کار نداشتند. سپس از آنجا خارج شدم و با خانم لیلا باباخانی آشنا شدم که در شرکت کتاب به عنوان طراح بودند و آقای محمدی مدیر نیز شرکت بودند. بنده فقط به دنبال کار کتاب بودم و در آنجا بنده نیز به عنوان طراح مشغول به کار شدم به صورت مشارکتی با ۲خانم دیگر کار میکردیم که ما طراحی میکردیم و آنها اجرا میکردند. کار در آنجا هم سقف و محدودیتی داشت و پس از مدتی از آنجا نیز خارج شدم. بنده در کنار اینکه کار میکردم، چون رشته گرافیک نیز خوانده بودم، پروژه های گرافیکی نیز انجام میدادم مثل پوستر، کاتالوگ،کارت ویزیت و… به صورت آزاد. سپس تحصیلات خود را ادامه دادم و ارشد را که تمام کردم، گرایش تصویرسازی را ادامه دادم. چون احساس میکردم که هنوز نیاز دارم در تصویرسازی تحصیل و کار کنم.
- تصویرسازی از رشتههایی است که جزء رشتههای ابداعی است که از دل رشته گرافیک درآمده است. سوال من این است که آیا واقعا این دورهای که شما تحصیل کردید، در کار شما تاثیر داشته است؟ کارشناسی آن پذیرفته است، اما ارشد آن، واقعاً در کار شما تأثیر داشته است؟
- چون ترمهای دانشگاه به صورت فشرده است و حجم کارها آن قدر زیاد است که شاید نشود وقت کافی را برای کار ها بگذارد و انسان مجبور میشود در آنجا تعداد کارها را بالا ببرد، نه اینکه کیفیت را بالا ببرد. گویی تعداد کار مهمتر از کیفیت آن است. به همین علت خروجی کار با کیفیت بالا بسیار کم پیش میآید. بنابراین به نظر بنده کلاسهای آزاد خیلی بهتر از این مدرک هایی است که داده میشود. یعنی اگر شخصی خواست در این کلاسها شرکت کند و مدرک بگیرد حتما باید در کنارش در کلاس های آزاد نیز شرکت کند.
- به صورت خاص برای چه گروه سنی شما کار کردهاید؟
- کودک؛ یعنی گروه سنی ب و ج. در زمینه نوجوان زیاد نمیتوانم کار کنم؛ چون علاقه زیادی به کار در این زمینه را ندارم. در حال حاضر با کودک بیشتر ارتباط میگیرم و بچهها نیز من را دوست دارند و معمولاً ارتباط خوبی با آنها دارم. یکی دوبار به مهد کودک به عنوان کارآموز رفتم و در آنجا بچه ها خیلی جذب من میشدند، با وجود اینکه من مربی آنها نبودم. هنگامی که شروع به صحبت کردن با آنها میکردم، میدیدم که تمایل دارند ارتباط بگیرند و یا با یک نگاه به من میخندیدند که صرف یک ارتباط چشمی بود. در این حد با بچهها ارتباط داشتهام.
- آیا با ناشران به صورت مستقیم تا به حال کار کردهاید؟
- بنده بیشتر با واسطه کار کردهام. انتشاراتهایی مانند «نسیم حیات» و «میراث ماندگار» به صورت واسطهای و مشارکتی کار کردهام.
- سبک کارهایی که انجام دادهاید به صورت دستی بوده است یا دیجیتال؟
- بیشتر دیجیتال بوده است. فقط در یک مقطعی در دانشگاه کار (دستی) کردم. پایهام در دیجیتال قویتر است اما قصدم این است که کار دستی را در کنار کار دیجیتال کار کنم و هر دو را باهم پیش ببرم چون به کار دستی نیز علاقهمندم.
- در کارهایی که برای کودک انجام دادهاید، برای نهایی کردن کارهایتان آیا نظر بچهها را نیز در کارهایتان لحاظ میکردید؟
- بنده خواهر زاده و برادر زاده زیاد دارم و خیلی اوقات نظر آنها را میپرسم که کارم چگونه است و غالباً دوست داشتهاند.
- شما چگونه نگاهتان را به نگاه بچه ها نزدیک میکنید و چه روشی در این کار دارید؟
- یاد بچگیهایم میفتم که به هر جایی میرفتم، یک جایی را به قصد کشیدن نگاه میکردم و ذوق داشتم به خانه که رسیدم روی کاغذ آن را پیاده کنم. ولی چیزی که میدیدم و چیزی که روی کاغذ میآمد خیلی فرق داشت! خیلی ساده تر میکشیدم یا کارهایم بعد و پرسپکتیو نداشت. مثلاً شهر را که مکشیدم همه از زاویه بالا بود و خیلی ساده و شفاف بود. فکر میکنم که الان هم باید همین طور نگاه کنم.
- آیا در کاری که انجام میدهید الگویی از کسی دارید یا از سبکی تقلید میکنید؟
- نه… تقلید نمیکنم. هنرمندان زیادی هستند که کارهایشان را دوست دارم و کارهایشان را میبینم ولی از سبک یا شخص خای پیروی نمیکنم! چون تنوع سبک در بازار زیاد است و بنده نیز خیلی از آنها را دوست دارم. بیشتر دوست دارم از آنها چیز یاد بگیرم.
- برای آنهایی که علاقهمند هستند که رشتهی کاری شما را دنبال کنند چه پیشنهادهایی دارید؟
- اولا اینکه طراحیشان را باید قوی کنند. چون در این کار طراحی خیلی مهم است! دوماً پشتکار و علاقه و انگیزه خیلی مهم است و حتی باید خیلی صبور باشند تا به نتیجه برسند. چون کار نیست که در یکی دو روز به نتیجه برسد. باید یک عمر تلاش کنند.
- به نظر شما چه عواملی هستند که کیفیت کار یک تصویرگر را بالا میبرند؟
- خیلی مهم است که نقد پذیر باشد. باید کار زیاد مشاهده کند و اطلاعات روانشناسی و رنگشناسی داشته باشد. طراحی اش را نیز باید قوی کند. همچنین باید فضایی برای گفتگو داشته باشد که مدام با مکانهای مختلف رابطه داشته باشد و در نمایشگاهها و فراخوانها شرکت کند.
- معضل و مشکلی که در کار تصویرگری به نظر شما وجود دارد چیست؟
- معضل که زیاد است و جایگاه خود تصویرگر در جامعه مان جایگاهی قوی نیست. قشر ما قشر خیلی مظلومی است و دستمزد ها به اندازهای که زحمت میکشیم نیست! بنده به دلیل اینکه کارم را خیلی دوست دارم و زبان تجارت را نمیدانیم اکثر اوقات مغلوب میشویم یا با یک دستمزد ناچیزی کار را قبول میکنیم. و فضایی وجود ندارد که تصویرگر در آن پیشرفت کند. اسم تصویرگر را در خیلی از جاها نمینویسند؛ مخصوصا اگر تصویرگر اول کارش باید و جا نیفتاده باشد. به دلیل اینکه مشارکتی کار میکردم حتی اسم انتشارات را نیز به بنده نمیگفتند!
- آیا شما کار کتاب نیز انجام دادهاید؟
- چون به نحوی بود که در هرجایی که کار میکردم یک تصویرگر هم کنارم بود و به این صورت بود که مثلا سه عدد کار بنده انجام میدادم و ۳ عدد کار آن تصویرگر و مجموعا یک جلد را کار میکردیم.البته این کارم را که برای ضرب المثل است، به صورت مستقل کار کردم.
- شما با مجلات یا سایت ها نیز کار کردهاید؟
- بله. به عنوان مثال : مجله «ملیکا» ، «دوست». با مجله «کیهان بچهها» نیز صحبت کردهام و رزومهام را فرستادم و آنها قول همکاری به بنده داده اند.
- شما برای معرفی کارهایتان که کارهایتان دیده شود و خودتان شناخته شوید آیا از ابزاری استفاده میکنید؟
- در گذشته زیاد نه! اما اکنون به این نتیجه رسیدهام که باید انجام داد. بیشتر در فضای اینستاگرام کارهایم را میگذارم.
- در مسابقات یا نمایشگاهی تا به حال شرکت داشتهاید؟ و اگر داشتید کجا و چه بوده است؟
- در یک نمایشگاه گروهی شرکت کردم به نام «دوست خیالی من» در تهران که سال گذشته برگزار شد. همچنین در یک نمایشگاه گرافیکی نیز شرکت کردم که کارهایم به صورت پوستر بود. در فراخوان «گنجشگ های بهاری» نیز دو سه تا طرح زده ام و فرستادهام ولی تا به حال جوابش نیامده است.
در مسابقه « یک دنیا آرزوی کودکانه» در تهران. درمسابقات گرافیکی نیز شرکت کرده ام. از قبیل: «طلعیه ظهور» ، «أسماء الحسنی». اما رتبهای نیاوردهام. ولی یک کار پرسش مهر داشتم که نقاشی با رنگ روغن بود با عنوان «ظهور» که کارم به عنوان کار برگزیده انتخاب شد. یک کار گرافیکی هم داشتم که اسمش «حرکت» بود که سوم شدم. یک کار نقاشی با مداد رنگی نیز در اوایل کارم داشتم که در یک جشنواره استانی رتبه دوم را آوردم.
و در ورک شاپ شهدای منا نیز حضور داشتم.
- تا به اینجا سوالهایی که از شما شد از ناحیه ما بود. حال، اگر از جانب شما نکتهای یا سوال نپرسیدهای وجود دارد که باید میپرسیدیم، اما پرسیده نشد، بفرمایید…
- تصویرگرها باید خیلی از تکنیکهای بازاریابی را نیز یاد بگیرند. مثلا نحوه برخورد با مشتری و قرارداد نوشتن. بنده خودم از این بُعد مشکل داشتم و خیلی ضربه دیدم. شاید اگر این مشکل را نداشتم خیلی بیشتر پیشرفت میکردم. چون ما کارمان را دوست داریم و برای آن وقت میگذاریم. ولی شاید این موانع هستند که مانع رشد پیشرفت ما میشوند.
- ممنونم از اینکه تشریف آوردید و وقت گذاشتید و إنشاءالله که هر روز بهتر از قبل باشید. با آرزوی سلامتی برای شما…