عرض سلام و ادب دارم خدمت حضرتعالی، لطف کنید ضمن اعلام بیوگرافی خود، از تحصیلات و رشتهای که خواندهاید برای ما بفرمائید….
بسم الله الرحمن الرحیم، من در دو بیت خودم را معرفی کردهام: کودکی در خانه از مادر بزاد / دید بابا، مرتضایش نام داد / گاهگاهی بر لبش لبخند بود / او که مادرزاد دانشمند بود. در سال 1337 در شهر دیزیچه اصفهان به دنیا آمدم و تا سوم دبستان آنجا بودم. پدرم روحانی بود، به آبادن رفت و در مسجد مهدی موعود(عج)امام جماعت را برعهده گرفت. ما نیز همراه ایشان به آبادان رفتیم. تا زمان أخذ مدرک دیپلم در آبادان بودم. در سال 56 مقارن آغاز انقلاب اسلامی به قم آمدم و مشغول به تحصیل علوم حوزوی شدم. در سال 68. و از طریق کنکور سراسری وارد دانشگاه و در رشتهی حقوق کارشناسی گرفتم و بعد ارشد در رشتهی کلام و عقائد ادامه دادم. از آنجا که در حدود بیست سال بود که در حوزه ادبیات کودک و نوجوان کار کرده بودم؛ عنوان پایاننامهام شد: «روشهای انتقال آموزههای اعتقادی به کودکان 7 تا 14 سال در قرآن و روایات» که انتشارات عموعلوی آن را با عنوان «امیران کوچک» چاپ کرد.
در چه حوزهای بیشتر قلم زدهاید؟
در سه زمینهی 1) شعر کودک، 2) قصهی کودک و نوجوان 3) در زمینه علوم قرانی و تفسیر قرآن برای نوجوانان به شکل شعر و قصه و هم اکنون موظفی بنده در پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن، تفسیری هست برای نوجوانان به روش عمدتاً شعر و قصه که سه جلد آن از چاپ خارج شده با عنوان «پیامهای آسمانی»
انتخاب نوشتن در حوزه کودک و نوجوان به علاقهی شما مربوط میشود و یا علت دیگر عامل آن بوده است؟
به قول شاعر، هر کسی را بهر کاری ساختند / عشق آن را در دلش انداختند، واین که چرا عدهای به یک سمت و سو میروند و رشتهای را انتخاب میکنند؛ بخشی از آن ممکن است آگاهانه نباشد. پیغمبر اکرم (ص) فرمودند: «مردم معدنهایی هستند مثل طلا و نقره…» این معدنها را استخراج میکنند. حال هرکسی را خداوند در یک یا دو و یا چند زمینه استعداد داده است. اما اینکه چطور میشود که انسان علاقهای به رشتهای خاص پیدا میکند، این شاید مربوط به محیطی باشد که پرورش یافته؛ محیط خانوادگی یا محیط اجتماعی. ولی خیلی برای انسان روشن نیست که چرا یکی مثلاً رشتهی هنری را انتخاب میکند، یکی رشتهی ریاضی، یکی رشته فنی و… .بنده هم رشتهی ادبیات کودک و نوجوان را انتخاب کردم، که شاید برای خود من هم خیلی علت انتخابم روشن نباشد، اما بحث ضرورت این رشته چیز دیگری است؛ این که چطور شد علاقمند شدیم، یک بحث است و اینکه آیا ضرورت دارد یا نه بحث دیگری هست که در جای خودش میتوان دربارهی آن صحبت کرد.
از چه زمانی وارد حوزه تألیف شدید؟
سالهای اول انقلاب بود؛ شاید 5 سال یا حدود 7 سال از انقلاب گذشته بود، دوستی دارم تصویرگر به نام آقای زمانی، وی مجلهای آورد که در غرب کشور چاپ میشد به نام «کودک مسلمان»، در این مجله بخشی داشت با عنوان «پای درس قرآن»، (مجله) را به من نشان داد و گفت: میتوانی چنین کاری انجام بدهی؟ من رفتم و دو نمونه انجام دادم و پس از اینکه کار را آوردم و بررسی کردند، گفت: خیلی خوب است و واژگان و جملهبندی و موارد دیگر در سطح فهم کودک است. از همان موقع ما را به این سو سوق دادند و کمکم به سمت نوشتن برای کودک رفتم و بعد که مجلات «سلام بچهها» تأسیس شد و پس از آن (مجلههای) پوپک و سنجاقک، همکاریم را با آنها شروع کردم.
در مسیری که پیمودید، آیا مشوق یا اساتیدی هم بودند که در سرعت پیشرفت شما و علاقمندی به کارتون تأثیرگذار بوده باشند؟
ما جمعی که در مجموعهی سلام بچهها بودیم (دوستان ما آقایان آبروی، پوروهاب، ملامحمدی، حسنزاده و دوستان دیگر) بیشتر در فضای کارگاهی کار میکردیم؛ بدین شکل که وقتی اثری را اعم از شعر و قصه مینوشتیم، برای هم میخواندیم و کارها نقد میشد و ما نقدها و ملاحظات را اعمال میکردیم و بعد تحویل میدادیم. لذا ما بیشتر کار کارگاهی کردیم. اما اساتیدی هم داشتیم؛ مثلاً زمانی آقای نادر ابراهیمی به قم میآمدند در مجله سلام بچهها و ما در کلاسهایی که با حضور ایشان دایر میشد شرکت میکردیم و یا زمانی آقای فتاحی، کلاس در تربیت مربی برگزار میکردند و در کلاس ایشان نیز حاضر میشدیم.
از منظر شما (طبق تجربهای که سالها در حوزه کودک کار کردهاید) نیاز کودک چه میتواند باشد؟
نیاز کودک همان نیاز انسان است؛ چون کودک انسان کوچک است. انسان نیاز دارد به یک سری باورها و شناختها؛ شناخت از خودش و از جهان هستی که اصطلاحاً به آن جهانبینی گفته میشود. اینکه این هستی آیا خالقی دارد خدا نام؟ آیا پدیدآورندهای دارد؟ آیا خلقت این جهان هدفمند بوده است؟ آیا خالق این جهان مهربان هست یا نه؟ چگونه میتوان ثابت کرد برای کودک که خدایی مهربان در پس این عالم حضور دارد و ما را میبیند، اینها همه میشوند باورها. بعد از باورها یک سری مسائل رفتاری هست که از آن به خلق و خو یاد میشود و بحث اخلاق را تشکیل میدهد و جزو نیازهای کودک محسوب میشود. و در مرحله سوم رفتارهایی هست که باید در زندگی پیاده شود و اصطلاحاً به آنها احکام گفته میشود؛ یعنی انسان رابطهی با خودش، رابطهاش با خدا، و با مردم بر اساس چه ضوابطی باید رفتار کند. احکام یا فقه اسلامی آنها را مشخص میکند و به نظر من کودک اگر بخواهد چند بعدی باشد نه تک بعدی، در تمام این زمینهها نیاز دارد که کار شود.
در حوزه نویسندگی کودک و نوجوان کار کدام نویسنده از نگاه شما جذاب و برتر بوده است؟
حکم قطعی نمیتوان داد، اما هر کدام از شاعران و نویسندگان کودک و نوجوان در زمینهی خاصی و برای مخاطب خاصی کار کردهاند و هر کدامشان از یک بعد میتواند برای انسان سرمشق باشد. مثلاً آقای رحماندوست در زمینهی شعر کودک، آقای ناصر کشاورز در زمینهی شعر خردسال و کودک، و کسان دیگری که هستند و اگر من بخواهم نام ببرم باید یک به یک در ذهنم و کارهایشان و مخاطبانشان را در نظر بگیرم و یکی یکی بگویم، اما بطور اجمال همین بود که عرض کردم…
شما علاوه بر نویسندگی، در زمینهی شعر هم فعالیت دارید؟
من در دو زمینهی شعر و قصه در ادبیات آئینی کار میکنم.
در بین آثارتان کدام کار از نظر خودتان بهتر و برتر بوده است؟
نوشتههای آدم مثل بچههای آدم میمانند؛ نمیشود بین بچهها خیلی فرق گذاشت، ضمن اینکه هرکدام در مقطع خاص زمانی پدید آمده و آن احساسات و عواطف انسان را آن دوره به همراه دارد، نمیتواند خوب قضاوت کند که کدام بهتر و کدام بدتر است؛ اما میتوان از بعضی از آنها به سبب زحمت بیشتری که برای آن کشیده عنوان کرد.کاری که در حال حاضر مشغول به آن هستیم، تفسیر قرآن برای نوجوان هست، تحت عنوان «پیامهای آسمان« که خیلی کار برده و تا کنون سه جلدش از چاپ خارج شده و این مجموعه به صورت جمعی در حال آمادهسازی بوده و در حقیقت من در حال تولید اثر هستم، اما افراد مختلفی ناظر و ارزیاب کار را رصد میکنند و نظر میدهند. البته کارهای دیگری هم هست که اگر بخواهیم نام ببریم کار به دارازا میکشد.
به لحاظ آسیبشناسی، ضعف و کاستیهایی که در کار کودک و نوجوان میبینید بیان بفرمائید؟
در زمینه ادبیات آئینی کودک و نوجوان دو بخش داریم، بهویژه در قصه؛ یکی قصههایی که تاریخی هستند و دیگری قصههای رئال هم از زندگی مردم گرفته شده است. آسیبی که در قصههای آئینی تاریخی به چشم میخورد این است که پشتوانهی تحقیقاتی و پژوهشی آن در بعضی موارد محکم نیست؛ یعنی استناد نویسنده به جای آنکه منابع دست اول باشد، از منابع دست دوم و سوم استفاده میکند که چه بسا مستند و معتبر نباشد. آسیبهای دیگری هم هستند؛ مثلاً این امکان هست متنی که مینویسند، شعری که خلق میکنند و قصهای که میآفرینند با مخاطبش از نظر نثر، واژگان و بیان مطابقت نداشته باشد و موارد دیگر که میتوان به آنها پرداخت…
به نظر شما چه موضوعاتی در حوزه کودک و نوجوان هست که به آنها پرداخته نشده؟
به طور کلی مطرح کردم، اما به شکل ویژه ؛ یکی بحث هویت هست که در مقابلش بحث بحران هویت مطرح میشود. هویت ما چیست؟ ما چه تفاوتی با موجودات دیگر داریم؟ یکی از راههای رسیدن به هویت مقایسه کردن است که قرآن از این روش استفاده میکند و گاهی انسان را در کنار حیوان قرار میدهد و میفرماید: تو چه چیزی بیش از حیوانات داری؟ و یا نسبت به اشیاء دیگر. این درحقییقت دعوتی هست که از ما میشود تا بیاییم آن هویت انسانی خودمان را درک کنیم. قرآن میگوید: ما از سوی خدا آمدهایم و بسوی او باز میگردیم. طبق نظر فیلسوفان مسلمان انسان یک موجود جاودانه است. اینها لازم است که ما برای نسل امروز بازگو کنیم که فکر نکنند زندگی انسان خلاصه میشود در پرانتز تولد و مرگ در دنیا، بلکه افقهای بازتری فراروی او هست. این نمونهای بود از مسائلی که باید به آن پرداخته شود و همچنین موارد دیگر…
وضعیت شعر دینی و آئینی کودک را چطور ارزیابی میکنید؟
بررسی دقیق شعر دینی کودک به این بستگی دارد که حداقل یک هفته وقت بگذارم و تمام اشعار شاعران کودکسرا را ببینم تا بتوانم داوری صحیحی داشته باشم، بنابراین بدون این نمیتوانیم قضاوت صحیحی داشته باشیم ولی خب آن هم مثل جاهای دیگر آسیب های خودش را دارد همانطور که امتیازات خودش را هم دارد، هم شاعران خوبی داشتیم که در این مسیر قلم زدهاند و هم احیاناً ضعفهایی در آن هست؛ مثل اینکه در بعضی تخیل وجود ندارد و یا تصویر شاعرانه نداره . این را بطور کلی میتوانیم بگوییم ولی اگر بخواهیم نظر دقیق بدهیم، لازم است بررسی کاملی روی همهی آثاری که در این زمینه تولید شده داشته باشیم…
تأثیر فضای مجازی در تقابل با کتاب و کتابخوانی چگونه میبینید؟
زمانیکه فضای مجازی به خانهها ورود کرد و موبایلها و تبلتها در دست بچهها قرار گرفت، تا حدی بین آنها و مطالعهی مکتوب در قالب کتاب فاصله ایجاد کرد، اما از طرفی باید گفت که آنها را سوق داد به سمت کتابهای مجازی و دیجیتال، اما حقیقت مطلب این است که خواندن کتابهای مجازی را شاید نتوان اسمش را مطالعه گذاشت؛ زیرا طی چند ساعتی که انسان با گوشی موبایل کار میکند، فقط در یک فضایی مثل مطالعه متمرکز نیست و با بازکردن صفحات و ورود به کانالها و گروهها بیشتر به پراکنده خوانی مبتلا میشود و از تمرکز و انسجام در مطالعه فاصله میگیرد.
کمبود و کاستیهای آموزشی برای نویسندگان را چگونه توصیف میکنید؟
نویسنده باید با شیوههای نوین نویسندگی آشنا شود. همچنین با فضای مجازی را با تمام امکاناتش بشناسد. آثاری که توسط خود بچهها تولید میشود را ببیند؛ چون سن نویسنده هرچه از 40 یا 50 بالاتر میرود، یک فاصلهی بین نسلی بین خودش با نسلی که برایش مینویسد ایجاد میشود، در نتیجه چون نمیتواند دقیقاً درک کند فضای کودکانهی امروز را، ناچار است به فضای کودکانهی خودشان رجوع کند و از آن به عنوان منبع استفاده کند. ، بنابراین یکی از کارهایی که باید انجام شود، حضور در فضاهای کودکانه و سر و کار داشتن با بچهها میباشد. به قول مولوی: چون که با کودک سر و کارم فتاد / هم زبان کودکی باید گشاد. شیوههای خلاقی که در نویسندگی هست، به ویژه در کشورهای دیگر را تجربه کند. مثلاً من وقتی میخواستم کتاب پیامهای آسمانی را در تفسیر قرآن به روش شعر و قصه بنویسم، به کارهای خارجی مراجعه کردم. کلمهی bible for children , bible for kids, bible for teenagers یعنی انجیل برای بچهها، انجیل برای کودکان و انجیل برای نوجوانان. اینها را جستجو کردم تا ببینم خارجیها از چه قالبهایی استفاده کردهاند تا کتاب آسمانی خودشان را برای بچهها معرفی کنند. یکی از کارهایی که ما هم در شعر و هم قصه لازم داریم، استفاده از شیوههای جدیدی هست که دیگران به آن رسیدهاند.
تعامل ناشران به ویژه ناشران قمی را با نویسندگان چطور دیدهاید؟
بعضی از آنها از نویسنده جهت همکاری دعوت میکنند، بعد نویسنده به حساب آنچه از او خواسته شده مشغول به کار میشود. اینجا در مرحلهی شروع خوش استقبال هستند و نهایتاً بد بدرقه میکنند. بعضی هم واقعاً قدر اثر را میشناسند ( قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری) و عدهای هم که شناختی از کار خوب ندارند ممکن است وکارهایی را به اسم هنر در اختیار ایشان قرار دهند و چاپ کنند.
به نظر شما انجمن ناشران کودک و نوجوان چگونه میتواند در زمینه تولیدات کودک اقدامی انجام دهد؟
اول باید دید انجمن دستور و برنامهاش چیست و چه امکاناتی دارد و شامل چه افراد و استعدادهایی هست. اما در کل فکر میکنم دو کار اساسی هست که هم نویسندگان و هم تصویرگران و هم ناشران باید آن را جدی بگیرند، یکی نظریهپردازی در زمینه ادبیات کودک و نوجوان است و دوم کار تولیدی و مهارتی. منظورم از نظریهپردازی این است که هر نویسنده، تصویرگر و ناشر بداند پشتوانهی نظری آنچه تولید میکند چیست؟ این را در قالب مثالی بیان میکنم؛ مثلاً ما میگوییم برای امام حسین (ع) و کربلا برای کودک باید کار شود. خب کربلا از زوایای مختلفی قابل بررسی و ارزیابی میباشد، میتوان کربلا را از نگاه اشک و آه و گریه بررسی کرد. میشود از بعد شجاعت و شهامت و دلیری بررسی کرد و میتوان از بعد ایثار و از خودگذشتگی به آن پرداخت. ما باید بدانیم کودک ما با توجه به ویژگیهای احساسی و عاطفی که دارد، کدام یک از ابعاد کربلا را میتوان برای او بیان کرد و کدام برایش مفید است. مثلاً بحث شهادت در کربلا ، آیا طرح موضوع شهادت و مرگ برای کودک خوب هست یا نیست؟ آیا موجب آسیب روحی برای او نمیشود؟ در اینجا تا پشتوانهی نظری این مسئله بررسی نشود که آیا مرگ را برای کودک مطرح کنیم یا نه؟ چگونه مطرح کنیم؟ طوری بیان کنیم که خوشایند کودک باشد یا نه؟ اگر خوشایند مطرح شود، چه بسا آرزوی مرگ داشته باشد و اگر غیرخوشایند مطرح شود موجب آسیب روحی برای کودک میشود. این موارد را هم نویسنده و هم تصویرگر و ناشر باید به عنوان پشتوانه نظری، درنظر داشته باشند تا بتوانند قضاوت درستی دربارهی آنچه به جامعهی مخاطب تحویل میدهند داشته باشند. بعد از این وارد فاز دوم میشویم که براساس این پشتوانه چه آثاری تولید کنیم که مطابقت داشته باشد با ویژگیهای عاطفی روحی احساسی مخاطب.
نظارت اداره ارشاد بر کتابهای تولید شده علیالخصوص در حوزه کودک و نوجوان چطور ارزیابی میکنید؟
من خودم وقتی میخواهم از کتابفروشی کتابی برای عیدی دادن به بچههای اقوام تهیه کنم، باید در بین صد کتاب بگردم تا چهار کتاب خوب و مفید پیدا کنم. بعضی از شعرها نه وزن دارند، نه قافیه و یا قصههایش استاندارد لازم را ندارد، آیا از نظارت ارشاد گذشته یا نگذشته؟ آیا صرفاً بدنبال این هستند که بدآموزی سیاسی نداشته باشد؟ یا مسائل جنسی در آنها مطرح نشده باشد؟ من نمیدانم، اما در هر حال وضعیت باید به گونهای باشد که کتابهای منتخب، استاندارد لازم را داشته باشد، هرچند عدهای معتقدند نظارت و سانسور نباید داشته باشیم و خود جامعه میبایست باسواد، فرهنگ و بینشی که دارد دست به گزینش بزند و آنچه مفید و درست هست را انتخاب کند. البته در این مسئله حرف است.
از نگاه شما بعضی از شاخصههای ایدهآل را لطفاً نام ببرید؟
هر کتاب مثل هر انسانی دارای یک قلب ویک قالب میباشد؛ یک محتوی دارد و یک فرم و شکل. در ادبیات داستانی، داستان ویژگیهایی دارد که عبارت است از توصیف؛ توصیف شخصیتگرهافکنی، اوج، فرود. این مربوط میشود به قالب، شکل یا فرم. اگر این شکل یا قالب و فرم را به بهترین وجه رعایت کرده باشد، اثر نیز بهترین میشود. همچنین اگر محتوی هم مناسب باشد، یعنی برای گروه سنی انتخاب شده مفید باشد، استاندارد محتوایی را خواهد داشت.
نظر شما در خصوص ترجمهی آثار غربی که گویا زیاد هم شده چیست؟
به نظرم اگر همان ملاکهایی که در تألیف کتاب شایسته هست لحاظ کنیم و مدنظر داشته باشیم، همانها را در ترجمه به کار ببندیم؛ یعنی اگر همان ملاکهای محکم و سختی که میگوییم کتاب کودک هم از نظر قالب و هم محتوی در اوج باشد، در ترجمه نیز مترجمان ما همین ملاکها را مدنظر قرار دهند، ترجمه مطلوب خواهد بود؛ چرا که آن هم تجربیات است. ما در آموزههای دینی داریم «اطلبواالعلم ولو بالصّین» یعنی دانش را بجو هر چند در سرزمین چین باشد.
آیا شما شخصاً اثری از آثار ترجمه شده دیدهاید که براتون جالب و مفید بوده باشد؟
میشود بعضی آثار را ذکر کرد، هرچند مستقیماً به ادبیات دینی و آئینی مربوط نشود و غیرمستقیم باشد. مثلاً در قلمرو «فبک» یا فلسفه برای کودکان، کتاب «دنیای سوفی» را ملاحظه کنید، میبینید یک دوره تاریخ فلسفه از شش قرن پیش از میلاد تا دوران امروز را به تصویر میکشد. این کار به شکل خوبی تدوین شده و آنچه فلسفهی برای کودکان هست را نوشته. شأن نزول فلسفه برای کودکان این بود که در غرب متوجه شدند آموزش و پرورش و آموزش عالی در حال پرورش افرادی هستند که گویی طوطیوار علوم را فرا میگیرند؛ بدین صورت که برای حافظههای قوی اطلاعاتی وسیع جمع میشود بدون هیچ خلاقیتی. به این نتیجه رسیدند باید فلسفه برای کودکان را ارائه دهیم. فلسفه برای کودک، تعریف جدیدی از فلسفه است و معنایش یعنی فلسفیدن، یعنی سؤالی مطرح شدن و به دنبال آن سؤال رفتن تا به حقیقت رسیدن. در کتاب دنیای سوفی، شخصیت آن دختری هست که نامهای به منزل او ارسال میشود و نامه را از صندوق نامه برمیدارد و آن را باز میکند و به این سؤال در نامه برخورد میکند که نوشته: تو کیستی؟ نگاه میکند و میبیند نامه آدرس فرستنده ندارد. از خود میپرسد: این نامه از کجا آمده؟ نویسندهاش کیست؟ چرا برای من آمده؟ مگر مرا میشناخته؟ چرا این سؤال را از من پرسیده؟ و همهی اینها پرسشهای مکرری هست که به ذهن او میآید. این باعث میشود که خلاقیت در انسان بوجود آید؛ یعنی همان فلسفیدن، فلسفه برای کودکان.
اگر سؤال نپرسیده و یا نقطه نظری دارید، در پایان این گفتگو بفرمائید از محضرتان استفاده کنیم؟
هر چه بود از سیر تا پیاز پرسیدید. (همراه با خنده) خیر، مورد خاصی نیست.
تشکر میکنم از مصاحبت و گفتگو با حضرتعالی و لذت برم، همچنین آرزوی سلامتی و بهترینها را براتون دارم
خواهش میکنم سلامت باشید.