لطفا خودتون رو معرفی کنید و بفرمایید که از کی وارد عرصه نویسندگی و سرودن شعر برای کودکان و نوجوانان شدید؟
تقی متقی هستم؛ در سال 1340 در بخش «خشکبیجار» از توابع شهرستان رشت متولد شدم. نخستین شعرها را در دورۀ راهنمایی نوشتم. سپس در سالهای پایان دبیرستان شعر بیشتر پاپیچم شد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی احساس کردم که من هم باید شعر را جدی بگیرم؛ که گرفتم. پانزده سالی در عرصۀ شعر بزرگسال قلم زدم. سپس به علت علاقۀ فطری که به شعر کودک داشتم، از شعر بزرگسال فاصله گرفته، به شعر کودک پرداختم که تاکنون ادامه دارد. به شعر بزرگسال نیز گاهگداری نیمنگاهی دارم.
استاد متقی، شما در شعر کودک تقریباً از قدیمیهای این عرصه هستید، بفرمایید تا به حال چند عنوان کتاب شعر از شما در حوزۀ کودک و نوجوان منتشر شده است؟
هشت عنوان!
استاد سیر تطورات شعر کودک بعد از انقلاب را چگونه ارزیابی میکنید؟ به نظرتان روزگار طلایی این نوع ادبی مربوط به کدام سالها میشود؟
ببینید ادبیات کودک به طور کلی و شعر کودک که یکی از افراد ادبیات کودک است، در کشور ما هنوز جوان است، حدود پنجاه سال است که ادبیات کودک ما در محافل رسمی صاحب کرسی شده؛ اگر چه پیش از آن هم رد پاهایی در تاریخ ادبیات از آن بهجا مانده بود. این نیم قرن با کم و زیادش عمر چندانی محسوب نمیشود؛ بنابراین هنوز ما در این عرصه، در حال آزمون و خطا هستیم؛ اگر چه رشد کمی و گاه حتی کیفی را نمیتوان انکار کرد. البته ارزیابی دقیق این موضوع احتیاج به پژوهش همه جانبه دارد. من گمان میکنم که باید در آینده منتظر دورۀ طلایی این گونۀ ادبی باشیم.
خیلیها معتقدند که دهۀ هفتاد کلاً در ادبیات ما به ویژه ادبیات کودک ونوجوان یک جهشی روی داد و این جهش مرهون نشریات موفق و بالتبع نویسندگان و شاعران موفقی بود که با همۀ وجود پا به میدان گذاشتند و شعرا و نویسندگان خوبی را پرورش دادند. آیا شما احساس نمیکنید در دهههای اخیر به ویژه در دهۀ نود متأسفانه دیگر نه تنها خبری از آن جهشها نیست، بلکه با یک رکود بیسابقهای در ادبیات کودک و نوجوان روبهرو هستیم؟
بله در این قریب به چهل سال پس از انقلاب اسلامی، با فراز و فرودهایی مواجه بودهایم؛ گاه اوج گرفته و گاه در سطح حرکت کردهایم؛ اما این رکودی که الآن با آن مواجهیم بیشتر به گسترش فضاهای مجازی و افت شمارگان آثار چاپی باز میگردد و گر نه آثار قابل اعتنا هنوز هم تولید میشود. بله، در شرایط پیش از این یا دهه هفتاد آثار مکتوب خوبی در این عرصه، عرضه شده است.
استاد، به نظر شما چرا دولتها خیلی فرهنگ و ادبیات را خیلی جدی نمیگیرند، البته خود نهادهای متولی معتقدند کمکاری از اصحاب قلم است و گرنه هزینههای زیادی در این حوزهها صورت میگیرد. به نظر شما چه راهکارهایی وجود دارد که تعاملات اصحاب قلم با نهادهای فرهنگی پررنگتر شود، تا ما انشاالله روزبهروز شاهد شکوفایی فرهنگ و ادبیات باشیم؟
این که با وجود تأکیدهای مقام عظمای ولایت مبنی بر حمایت از فرهنگ و ادبیات، توجه چندانی از طرف متولیان دولتی صورت نمیگیرد، علتش را باید از خودشان جویا شد؛ اما از یاد نبریم که اهالی فرهنگ و هنر اغلب افراد صاحب نظر و خوشفکر و روشنضمیری هستند که ممکن است نیش و کنایۀ قلمشان به مذاق دولتها خوشایند نباشد. از این رو به متولیان امور فرهنگی باید سفارش کرد که تنگنظریها را کنار بگذارند و سعۀ صدر بیشتری در خود ایجاد کنند. بنده نیز معتقدم که فرهنگ اغلب از سایر بخشها مظلومتر است؛ در خیلی از وزارتخانهها اگر در نهایت بودجهای پس از صرف آن در همه جا، زیاد بیاید - اگر برگشت نخورد- شاید صرف برخی مباحث فرهنگی شود؛ که بلکه دهان منتقدان بسته شود! بنده گمان نمیکنم از طرف اهالی فرهنگ، منعی در همکاری با بدنۀ دولت باشد. اما در این سالها از آن طرف کمتر تمایلی به همکاری و تشویق و ترغیب مشاهده شده! البته از حق نگذریم که اهالی فرهنگ و ادبیات نیز باید در خلوت خود به تعالی فکری و تخصصی خود بیندیشند و پیش از هر چیز به انسان و تعالی جامعۀ انسانی فکر کنند.
شما از جمله شاعرانی هستید که علیرغم موفقیتهای زیاد، تمایل چندانی به چاپ کتاب ندارید. علت این امر چیست؟
در مسئله چاپ و نشر و این که چرا کمتر کتاب منتشر کردهام، حال آنکه بسیاری از بزرگواران این میدان، یکسره به دنبال چاپ اثرند، باید عرض کنم که این مشکل شخصی خودم است که: 1 - معتقدم شاعر یا نویسنده نباید سراغ ناشر برود، بلکه ناشر باید سراغ نویسنده بیاید و حتی با اصرار از او کار بگیرد برای نشر. و این منوط به این است که شاعر یا نویسنده به چنان پختگیای برسد که ناشر و مخاطب برای خواندن کار او اشتیاق نشان دهد. 2 - معتقدم که هنوز در حال یادگیری و تجربهاندوزی هستم و به خلوت بیشتر از جلوت نیازمندم. 3- معتقدم که اثر فاخر هیچگاه بر زمین نمیماند و هرگز در غبار گذر زمان، گم و گور نخواهد شد.از این رو چلهنشینیهای پیدرپی را برای اهل قلم ضروری میدانم: که ای صوفی! شراب آنگه شود صاف/ که در شیشه بماند اربعینی! کار هر چه دیرتر منتشر شود؛ با حک و اصلاح مداوم، قویتر خواهد شد. دیر شدن، بهتر از پشیمان شدن است.
استاد کمی از اوضاع نشر کتاب و بازار این کالای فرهنگی بگویید. چه اتفاقی افتاده که هم ناشر از اوضاع ناراضی است و هم نویسنده و هم مخاطب. به نظر میآید که یک نارضایتی عمومی در سطح جامعه از سوء مدیریت در نشر کتاب هست که نگران کننده است. آیا شما هم این طوری فکر میکنید؟
الان که اوضاع نشر تأسفبار است. دیگر از شمارگان چهل و پنجاه هزار نه آنکه خبری نیست، بلکه به خواب و خیال ماننده است. متأسفانه گاه میبینیم که شمارگان برخی آثار به زیر هزار، بلکه به دویست و سیصد رسیده است! این یعنی فاجعه فرهنگی! و تبعاتش را در محیطهای مختلف بهویژه در عرصههای اجتماعی شاهدیم. این که گره این معضل چگونه گشوده میشود و آن پرتقالفروشی که باید پیدایش کرد، کیست، به این سادگیها نیست. این کلاف سر در گم، آنقدر پیچاپیچ شده که انتظار نمیرود ظرف دولت فعلی یا بعدی نیز معجزهای در این عرضه رخ دهد. فعلا ظاهراً قسمت این است که همۀ ذینفعان در آب نمک کسادی بازار بخوابند و سماق شریف بمکند؛ بلکه دستی از غیب به در آید و کاری بکند!
استادمتقی شمااز جمله افرادی هستید که از سالها پیش به تربیت شاگرد همت گمارده و توانستهاید در این سه دهۀ اخیر، شاعران و نویسندگان خوبی تحویل جامعۀ ادبی کشور بدهید. خیلی از این دوستان الان حتی میشود گفت در طراز اول شعر کودک و نوجوان هستند. شما با چه انگیزهای این کار را انجام میدهید؟ حتی من خودم شاهدم انجمن ادبی را که اداره میکنید علیرغم وقت زیادی که از شما میگیرد، شما بدون هیچ چشمداشتی هر پنجشنبه سر وقت حاضر میشوید و حتی اگر یک نفر هم در این جلسه حاضر باشد، شروع به آموزش شعر میکنید. کمی در این باره برای ما صحبت کنید.
اصولاً هنرها و بهویژه شعر، دو جنبه دارند: جنبۀ ذاتی و جنبۀ اکتسابی. جنبۀ ذاتی که به ذاتیات هنرمند یا شاعر باز میگردد. این جنبه قابل آموزش نیست، بلکه موهبتی الهی است که به برخی داده شده و به برخی داده نشده؛ درست مثل صدا که برخی هر شش دانگ آن را دارند؛ برخی هیچ ندارند و برخی نیز کمی یا بیشتر دارند. اما جنبۀ اکتسابی، پس از کشف دارا بودن جنبۀ نخست (ذاتی) کاربرد پیدا میکند. مباحث علمی هنر و شعر را میتوان آموخت و آموزش داد. مثل دانش عروض و قوافی و آرایههای ادبی یا دانش معانی، بیان و بدیع یا نقد شعر. از آنجایی که بنده خود طعم محرومیت از دارا بودن استاد و کلاس و آموزش را چشیدهام و سعی کردهام فقدان اینها را با همت و تلاش و جست و جو و مطالعه و تمرین جبران کنم، وقتی با صاحب ذوقی در شعر مواجه میشوم، به یاد آن دوره محرومیت خودم میافتم که هیچ کس را نداشتم کمکم کند. از این رو از هیچ کمکی به وی دریغ نمیکنم. در ثانی، در روایات ما مکرراً با این تعبیر مواجهیم که هر چیزی را زکاتی است و زکات دانش، انتشار و آموزش آن به دیگران است. حتی در مسئلۀ آموزش، تملق و به اصطلاح خالیبندی در تعریف و تمجید طرف مقابل سفارش شده تا استاد یا شاگرد به یاددهی و یادگیری ترغیب شوند. بر این باور است که از آغاز حضور در قم، در دهه 60 حدود 5 سال در بخش فرهنگی هنری دفتر تبلیغات اسلامی مسئولیت ادارۀ جلسات هفتگی شعر و نقد بزرگسالان را به عهده داشتهام؛ دو سه سالی با ادارۀ کل فرهنگ و ارشاد اسلامی قم و با پیشنهاد استاد معظم حضرت آقای مجاهدی ادارۀ جلسات شعر و نقد خواهران بزرگسال شاعر را به عهده داشتهام و در کنار آن به تدریس آرایههای ادبی پرداختهام؛ حدود ده سال در موسسۀ فرهنگی هنری اقالیم احساس به تدریس مباحث نظری شعر پرداخته و ادارۀ جلسات هفتگی شعرخوانی و نقد شعر بزرگسال مؤسسه را به عهده داشتهام و از سال 72 تا سال نود مدیریت جلسات هفتگی شعرخوانی و نقد شعر کودک و نوجوان مرکز تربیت مربی را به عهده داشتهام و از سال 92 تاکنون همین جلسه را در انجمنهای علمی حوزۀ علمیه قم و به نمایندگی از انجمن قلم حوزه اداره کردهام. در تمام این سال ها که قریب چهل سال است، طبیعتا افراد مستعد فراوانی از این جلسات بهرهمند شدهاند که چنانچه فرمودید برخی هم اکنون از مشاهیر شعر کشورند. در پایان برای همۀ هنرمندان بهویژه شاعران گرامی که با دل و جان مردم سر و کار دارند، توفیق ربانی و انفاس قدسی رحمانی را از خدای لطیف طلب میکنم. و آخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.
استاد خیلی ممنونم از اینکه دعوت ما را برای انجام این مصاحبه پذیرفتید.