لطفا خودتان را معرفی کنید و بفرمایید از کی شروع به تصویرگری کردید؟
من نیلوفر(فاطمه)مسچی هستم. من تصویرگری را از سال ١٣٩٣ به صورت حرفهای شروع کردم. اولین کتابم را هم روی یک کتاب آموزشی برای آموزش و پرورش انجام دادم.
چطور شد شما علاقمند تصویرگری شدید؟
من عاشق بچهها و شیطنتهاشان بودم و بچه که بودم، همیشه کتابهای داستان هدیه میگرفتم. یکی از اقواممان در انتشارات اقبال بود و من عاشق آنجا بودم و همیشه میرفتم و کتاب جایزه میگرفتم. از کودکی دوست داشتم خودم تصاویر کتابها را بکشم که هنرستان رفتم و گرافیک خواندم. بعد نقاشی و بعد برای اینکه برای بچهها کار کنم، برای تدریس به مدرسه رفتم و آنجا با بازی و رنگ با بچهها شروع به آموزش نقاشی کردم. بعد به صدا و سیما رفتم. شبکه پویا و به مدت ده سال کار انیمیشن کردم. ولی بازم دیدم هنوز چیزی را که میخواهم به دست نیاوردم. بعد از طریق یکی از دوستانم به نام «راشین خیریه» با کلاسهای تصویرسازی انجمن آشنا شدم و فعالیتم رو شروع کردم. خلاصه به صورت حرفهای از سال ١٣٩٣ کار بهم پیشنهاد شد و شروع کردم و تا الان نزدیک به بیست عنوان کتاب کار کردم و در مجلات زیادی هم مشغول به کار هستم. در کارهایم خودم را جای بچهها میگذارم و شروع به کار میکنم.
و این سالها را مدیون استادان بسیاری هستم؛ مخصوصاً استاد «پیمان رحیمیزاده» که هنوز هم با بزرگواری راهنماییام میکنند.
بیشتر دوست دارید در کدام موضوعات تصویرگری کنید؟ آیا سفارش تصویر باعث نمیشود خلاقیت هنری شما در کارهایتان صدمه ببیند؟
من توی همۀ قسمتها کار کردن را دوست دارم و متعصب موضوع خاصی نیستم؛ چون معتقدم هر انسانی باید در ضمن کارهایش، تجربههای مختلف را داشته باشد. در مورد خلاقیت هم، من سعی میکنم در هر کارم یک جوری از خلاقیتم استفاده کنم و یک تجربۀ جدیدی داشته باشم و کاملاً از تمام کارهایم نهایت لذت را میبرم.
فقط ای کاش یک کمی روی محتوا بیشتر کار بشود. کودک رو خیلی دوست دارم؛ چون نهایت شیطنت و شادی و بازی را دارد…
منظورتان محتوای کتابهاست؟
بله، داستانها به نظر من کمی ناپخته هستند. خلاقیتی که باید باشد، در آنها نیست.
خب، این نظر شماست. لابد ناشر کارشناسانی دارد که آن قصهها را برای نشر تأیید کردهاند.
میدانم. همه در کار خودشان حرفهای هستند و من نمیخواهم دخالتی در کارهاشان داشته باشم؛ ولی در کارهای زیادی که در این مدت انجام دادهام، حس میکنم روی متنها خیلی سختگیری نمیشود. بهتر است هر چیزی که نوشته میشود، حرفی برای گفتن به بچهها داشته باشد. البته متن و تصویر مکمل هم هستند.
درسته. البته شما هم به عنوان یک تصویرگر حق دارید دربارۀ متن نظر بدهید و ای کاش میشد که این نظرها در بهتر شدن قصهها یا شعرها اعمال میشد که در این صورت مسلماً متن بهتری به دست مخاطب میرسید، ولی متأسفانه تصویرگر طبق یک قانون نانوشته مأمور است و معذور.
بله، دقیقاً.
خانم مسچی، بنده شخصاً به کارهای شما علاقمندم. کارهای متفاوتی میکشید. به شخصه به عنوان یک کسی که با ادبیات کودک و نوجوان و با کتابهای مخصوص آنها سر و کار دارم، کارهای شما را منحصر به فرد میبینم. لطفاً در خصوص سبک کارهایتان هم توضیح بدهید.
البته شما نسبت به بنده لطف دارید و خوشحالم که توانستم مخاطبینی را برای خودم داشته باشم که از کارهایم راضی هستند. شاید مثل بچهها با خودم بخندم و خوشحالی کنم؛ چون مایۀ خوشحالی و افتخار است که هر کسی بتواند مخاطبینی رو داشته باشد… در مورد سبکم بگویم که من سبک خاصی ندارم و فقط با حسم و از روی کارها و آرزوهای بچهها و حسهای آنها کار میکنم و افتخار میکنم. رنگها را با حس آنها کار میکنم و حرکات را هم با حس آنها.
یعنی به صورت آکادمیک این روشها و سبکها را جایی یاد نگرفتید؟
من چون هنرستان درس خواندم و نقاشی کار کرده بودم و کارهای هنری زیادی انجام دادم و انیمیشن کار کردم، خیلی دور نبودم و برای تکمیل کردن و جمعآوری دانستههایم به انجمن رفتم و با کمک استادهای خوب و باحوصله و مخصوصاً استاد رحیمیزاده توانستم مسیرم رو پیدا کنم و سریعتر توانستم چیزی را که دنبالش میگشتم، پیدا کنم و بعد شروع به کار کنم. با کمک استاد رحیمیزاده دانستههایم را جمعآوری و قویتر کردم؛ البته کار بسیار سختی بود ولی تلاش خودم رو کردم.
لطفاً بفرمایید اوضاع بازار کار را چطور میبینید؟
اوضاع نشر وحشتناک است؛ ولی خوب، باید کار کرد. البته نه هر کاری را، هر کاری را نمیشود به بازار ارائه داد.
میشود بیشتر و مفصلتر توضیح دهید؟ چرا وحشتناکه؟ آیا با سالهای قبل مقایسه میکنید یا از اول همینطوری وحشتناک بوده؟
من اعتقادم بر این است که هر چقدر هم پول کم باشد، یا جایی کار ما را جدی نگیرد و کار ضعیف رو قبول کند؛ ولی هر شخصی نباید با ارائۀ کارش، در هر شرایطی شناسنامۀ کاری خودش را ضعیف نشان بدهد. تصویرگر باید تلاشش رو بکند. بالاخره یکی میبیند، یا حداقل هیچکس هم نبیند، خودش، وجدانش راضی است از کار خوبی که انجام داده است.
متأسفانه مجموعۀ نشر ایران خیلی کمکار هست و به چاپ کارهای بازاری و ضعیف و کپی – پیست کتابهای خارجی و با دادن هزینههای بسیار ناچیز به تصویرگران، متأسفانه کار نشر را خراب میکنند. ناشرها اگر حمایتشان را از تصویرگران به خوبی و درست انجام بدهند و تصویرگران را حمایت مالی بکنند و مهمتر از همه، زمان کافی برای تحویل کارها بگذارند، کارها بهتر و قویتر میشود. یکی از بزرگترین مشکلاتی که من در این کار دیدم تمامی کارها عجلهای و سریع هست. اگر کتابهای خارجی را ببینید معلوم است که کارها را آنقدر تصویرگر اتود زده و بهترین تصاویر را برای کارهایش انتخاب کرده است. این مسئله بسیار مهم است در بهتر و زیباتر بودن کتاب.
این سالهای اخر تولید کتاب بسیار کم و ضعیف شده و نیز شاید عدم اعتماد ناشرین به تصویرگران است و شاید هم سود بیشتر و شاید هم اوضاع خراب بازار و کاغذ و چاپ باشد. البته همه میتوانیم دست به دست هم بدهیم و این مشکلات را حل کنیم.
به نظرم یک کار غیراخلاقی که در همۀ سطوح دارد انجام میگیرد، عجلۀ یک عده برای زود پولدار شدن است. این خصلت زشت متأسفانه از عرصۀ اقتصادی به عرصۀ فرهنگی هم سرایت کرده و تقریباً نگاه سرمایهگذاران این بخش را به نگاه تجاری تبدیل کرده. به خاطر همین متأسفانه آن تعهدی که باید در این عرصه باشد، نیست و این ضررش در نهایت به فرهنگ و ادبیات ماست و لازم است متولیان فرهنگی تدابیری برای این معضل بزرگ بیندیشند.
دقیقاً… و من بارها توی جلسات مختلف مطرح کردم؛ ولی اثری نداشته است. جالب است که ناشرانی هم هستند که از آب گلآلود ماهی میگیرند و از کارهای عجلهای و دانشجویان بیچاره با قیمت کم استفاده میکنند و قیمت بازار را پایین میآورند تا کارشان راه بیفتد. آنها را هم اسیر کار غیراخلاقیشان میکنند و به نظر من اصلاً درست نیست؛ چون خیلی از دانشجویان ما هستند که کارهای خیلی خوبی دارند. درست نیست با استفادۀ نابهجا از استعدادهای خوب آنها که مجبورند کاری چاپ شده داشته باشند، بازار تصویرگری کتاب را خراب کنند.
سرکار خانم مسچی، آیا شما کتاب مذهبی هم تصویرگری کردید؟ به نظر شما آیا تصویرگری مفاهیم مذهبی شاخصههای خاص خودش را دارد یا فرقی با دیگر موضوعات ندارد؟
من کتابهای مذهبی و متون مذهبی هم تصویرسازی کردم و واقعاً کار سختی است؛ چون هم باید محتوای متن را حفظ کنیم و هم باید تصاویری کار بشود که واقعیت را درست نشان بدهد و اقتضای گروه سنی را هم در نظر بگیریم. من اولین کَار مذهبی که بهم پیشنهاد شد، نمیدانستم چه کار کنم. فیلم مختار را گرفتم و کلی از روش طراحی کردم و دیدم که به چه صورت است. حرکتها، لباسها و واقعا کار هم سخت و هم جالب بود و بعد نسبت به متن شروع به کار کردم و پنج جلد را تصویرگری کردم و بعد چند پیشنهاد دیگری هم شد و من با آرامش بیشتری کارها را تحویل دادم.
از شما ممنونم که دعوت ما را برای انجام این مصاحبه پذیرفتید.
من هم از شما ممنونم از اینکه بنده را قابل دانستید و خوشحال میشوم که بتوانم رضایت مخاطبانم را جلب کنم. البته بد نیست این نکته را هم به ناشران محترم گوشزد بکنم که واقعاً بچههای ما احتیاج به موضوعات شاد دارند تا جذب کتابها بشوند. چون موضوعات جذاب نیست و سختگیری زیادی در ارائۀ تصاویر هست. بنابراین بچهها جذب کتابهای خارجی میشوند. یک کم موضوعات را جذاب کنیم و کیفیت چاپها را بهتر کنیم و به بچههایمان که آینده کشورمان هستند، اهمیت بیشتری بدهیم.